معنی geloven - جستجوی لغت در جدول جو
geloven
باور کردن
ادامه...
باوَر کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
beloven
تعهّد کردن، قول دادن، وعده دادن
ادامه...
تَعَهُّد کَردَن، قُول دادَن، وَعدِه دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
geboren
متولّد، متولّد شد
ادامه...
مُتِوَلِّد، مُتِوَلِّد شُد
دیکشنری آلمانی به فارسی
gebogen
خمیده، خم شده
ادامه...
خَمیدِه، خَم شُدِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
beroven
بی کس کردن، غارت
ادامه...
بی کَس کَردَن، غارَت
دیکشنری هلندی به فارسی
belonen
جایزه دادن، پاداش، پاداش دادن
ادامه...
جایِزِه دادَن، پاداش، پاداش دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
geboren
متولّد، متولّد شد
ادامه...
مُتِوَلِّد، مُتِوَلِّد شُد
دیکشنری هلندی به فارسی
gebogen
خمیده، خم شده، منحنی، به طور منحنی، دارای انحنا
ادامه...
خَمیدِه، خَم شُدِه، مُنحَنی، بِه طُورِ مُنحَنی، دارایِ اِنحِنا
دیکشنری هلندی به فارسی
gekozen
انتخابی، انتخاب شده است
ادامه...
اِنتِخابی، اِنتِخاب شُدِه اَست
دیکشنری هلندی به فارسی
gesloten
بسته، بسته شد
ادامه...
بَستِه، بَستِه شُد
دیکشنری هلندی به فارسی
golven
موج دار کردن، امواج
ادامه...
مُوج دار کَردَن، اَمواج
دیکشنری هلندی به فارسی
delven
معدن استخراج کردن، معدن
ادامه...
مَعدَن اِستِخراج کَردَن، مَعدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
geven
دادن
ادامه...
دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
loven
تحسین کردن، ستایش
ادامه...
تَحسِین کَردَن، سِتایِش
دیکشنری هلندی به فارسی