معنی fréquent - جستجوی لغت در جدول جو
fréquent
مکرّر
ادامه...
مُکَرَّر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
fréquenter
مکرّر بودن، مکرّر
ادامه...
مُکَرَّر بودَن، مُکَرَّر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
frequent
مکرّر، اغلب
ادامه...
مُکَرَّر، اَغلَب
دیکشنری هلندی به فارسی
fréquence
تکرار، فرکانس
ادامه...
تِکرَار، فِرِکانس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
frequente
مکرّر
ادامه...
مُکَرَّر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
frequente
مکرّر
ادامه...
مُکَرَّر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Frequent
مکرّر بودن، مکرّر
ادامه...
مُکَرَّر بودَن، مُکَرَّر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fréquentation
تردّد، حضور
ادامه...
تَرَدُّد، حُضور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
de manière peu fréquente
به ندرت
ادامه...
بِه نُدرَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
peu fréquent
نادر، غیر معمول
ادامه...
نادِر، غِیرِ مَعمول
دیکشنری فرانسوی به فارسی