معنی finire - جستجوی لغت در جدول جو
finire
پایان دادن، تمام کردن
ادامه...
پایان دادَن، تَمام کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
fingere
ادّعا کردن، جعلی، تظاهر کردن
ادامه...
اِدِّعا کَردَن، جَعلی، تَظَاهُر کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fluire
جاری بودن، جریان
ادامه...
جاری بودَن، جَریان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
finale
نهایی
ادامه...
نَهایی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
filare
نخ ریختن، چرخش
ادامه...
نَخ ریختَن، چَرخِش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ferire
آسیب رساندن، صدمه دیده، آسیب زدن، زخم زدن
ادامه...
آسیب رِساندَن، صَدَمِه دیدِه، آسیب زَدَن، زَخم زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fiorire
رونق یافتن، شکوفا شود، شکوفه دادن، گل دادن
ادامه...
رُونَق یافتَن، شُکوفا شَوَد، شُکوفِه دادَن، گُل دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
finito
محدود، به پایان رسید
ادامه...
مَحدود، بِه پایان رِسید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
riunire
جمع کردن، دوباره متّحد شدن، دوباره متّحد کردن
ادامه...
جَمع کَردَن، دُوبارِه مِتَّحِد شُدَن، دُوبارِه مُتَّحِد کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fingir
تظاهر کردن، جعل کردن، ادّعا کردن
ادامه...
تَظَاهُر کَردَن، جَعل کَردَن، اِدِّعا کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
punire
تنبیه کردن، مجازات، مجازات دادن
ادامه...
تَنبِیه کَردَن، مُجازات، مُجازات دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
venire
آمدن، بیا
ادامه...
آمَدَن، بیا
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Finite
محدود، متناهی
ادامه...
مَحدود، مُتِناهی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
finiti
محدود، متناهی
ادامه...
مَحدود، مُتِناهی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
frire
تابه کردن، سرخ کردن
ادامه...
تابِه کَردَن، سُرخ کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
faire
ساختن، انجام دادن
ادامه...
ساختَن، اَنجام دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fornire
ارائه دادن، عرضه، تأمین کردن، تهیّه کردن
ادامه...
اِرائِه دادَن، عَرضِه، تَأمین کَردَن، تَهیِّه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
finito
محدود، متناهی
ادامه...
مَحدود، مُتِناهی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
definire
تعریف کردن، تعریف کنید
ادامه...
تَعرِیف کَردَن، تَعرِیف کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fiebre
تب و تاب، تب
ادامه...
تَب و تاب، تَب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fondre
ذوب شدن، ذوب شود
ادامه...
ذُوب شُدَن، ذُوب شَوَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
figure
شکل
ادامه...
شَکل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fièvre
تب و تاب، تب
ادامه...
تَب و تاب، تَب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
finura
ظرافت
ادامه...
ظِرافَت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
finito
محدود، متناهی
ادامه...
مَحدود، مُتِناهی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fingir
تظاهر کردن، تظاهر کن
ادامه...
تَظَاهُر کَردَن، تَظَاهُر کُن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
binaire
دوتایی، باینری
ادامه...
دُوتایی، باینِری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
finura
ظرافت
ادامه...
ظِرافَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
linier
خطّی
ادامه...
خَطّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
oindre
مقدّس کردن، مسح کردن
ادامه...
مُقَدَّس کَردَن، مَسح کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
einige
چند، برخی
ادامه...
چَند، بَرخی
دیکشنری آلمانی به فارسی
feindre
تظاهر کردن، تظاهر کن
ادامه...
تَظَاهُر کَردَن، تَظَاهُر کُن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
minore
کمتر، جزئی
ادامه...
کَمتَر، جُزئی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
minare
تضعیف کردن
ادامه...
تَضعیف کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
unire
ترکیب کردن، متّحد شدن
ادامه...
تَرکیب کَردَن، مُتَّحِد شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی