معنی festif - جستجوی لغت در جدول جو
festif
حزبی، جشن، شاد
ادامه...
حِزبی، جَشن، شاد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
furtif
پنهانی، پنهان کاری
ادامه...
پِنهانی، پِنهان کاری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fictif
ساختگی، تخیّلی
ادامه...
ساختِگی، تَخَیُّلی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fettig
چرب
ادامه...
چَرب
دیکشنری آلمانی به فارسی
efektif
مؤثّر
ادامه...
مُؤَثِّر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
festivo
حزبی، جشن، شاد
ادامه...
حِزبی، جَشن، شاد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
destin
سرنوشت
ادامه...
سَرنِوِشت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Testify
گواهی دادن، شهادت دادن
ادامه...
گُواهی دادَن، شَهادَت دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
festivo
شاد، جشن، حزبی
ادامه...
شاد، جَشن، حِزبی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
vestir
پوشیدن، لباس، لباس پوشیدن
ادامه...
پوشیدَن، لِباس، لِباس پوشیدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
festivo
شاد، جشن
ادامه...
شاد، جَشن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
restio
بیزار بودن، بی میل
ادامه...
بیزار بودَن، بی مِیل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
gesti
ژست ها
ادامه...
ژِست ها
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fetih
فتح
ادامه...
فَتح
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
fesih
منحل شدن، انحلال
ادامه...
مُنحَل شُدَن، اِنحِلال
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
fest
با اطمینان، محکم، با دقّت، به طور ثابت، ثابت
ادامه...
با اِطمینان، مُحکَم، با دِقَّت، بِه طُورِ ثابِت، ثابِت
دیکشنری آلمانی به فارسی