معنی fermenté - جستجوی لغت در جدول جو
fermenté
فرموده، تخمیر شده
ادامه...
فَرمودِه، تَخمیر شُدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
fermente
فرموده، تخمیر شده
ادامه...
فَرمودِه، تَخمیر شُدِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
fermente
تخمیر
ادامه...
تَخمیر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
fermeté
ثبات، استحکام، قطعیّت
ادامه...
ثَبات، اِستِحکام، قَطعیَّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fermentar
تخمیر کردن، تخمیر
ادامه...
تَخمیر کَردَن، تَخمیر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fermenter
تخمیر کردن، تخمیر
ادامه...
تَخمیر کَردَن، تَخمیر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fermentar
تخمیر کردن، تخمیر
ادامه...
تَخمیر کَردَن، تَخمیر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fervente
جوشان، در حال جوشیدن
ادامه...
جوشان، دَر حالِ جوشیدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fervente
مشتاق، پرشور
ادامه...
مُشتاق، پُرشور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fervent
مشتاق، پرشور
ادامه...
مُشتاق، پُرشور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Ferment
تخمیر، تخمیر کردن
ادامه...
تَخمیر، تَخمیر کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی