معنی federare - جستجوی لغت در جدول جو
federare
متّحد کردن، فدراسیون
ادامه...
مُتَّحِد کَردَن، فِدِراسیون
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
federale
فدرال
ادامه...
فِدِرال
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
federar
متّحد کردن، فدراسیون
ادامه...
مُتَّحِد کَردَن، فِدِراسیون
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
federar
متّحد کردن، فدراسیون
ادامه...
مُتَّحِد کَردَن، فِدِراسیون
دیکشنری پرتغالی به فارسی
federasi
فدراسیون
ادامه...
فِدِراسیون
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
moderare
معتدل کردن، متوسّط
ادامه...
مُعتَدِل کَردَن، مُتِوَسِّط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
generare
ایجاد کردن، تولید کند، تولید کردن، فرزند داشتن
ادامه...
ایجاد کَردَن، تَولِید کُنَد، تَولِید کَردَن، فَرزَند داشتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
venerare
احترام گذاشتن، ارج نهادن، حرمت گذاشتن
ادامه...
اِحتِرام گُذاشتَن، اَرج نَهادَن، حُرمَت گُذاشتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Federate
متّحد کردن، فدراسیون
ادامه...
مُتَّحِد کَردَن، فِدِراسیون
دیکشنری انگلیسی به فارسی
federeren
متّحد کردن، فدراسیون
ادامه...
مُتَّحِد کَردَن، فِدِراسیون
دیکشنری هلندی به فارسی
federatie
اتّحادیه، فدراسیون
ادامه...
اِتِّحادیِه، فِدِراسیون
دیکشنری هلندی به فارسی
federaal
به طور فدرالی، فدرال
ادامه...
بِه طُورِ فِدِرالی، فِدِرال
دیکشنری هلندی به فارسی
federal
فدرال
ادامه...
فِدِرال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
federal
فدرال
ادامه...
فِدِرال
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
federal
فدرال
ادامه...
فِدِرال
دیکشنری پرتغالی به فارسی
federal
فدرال
ادامه...
فِدِرال
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی