معنی fakt - جستجوی لغت در جدول جو
fakt
واقعیّت
ادامه...
واقِعیَّت
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
faktyczność
واقعیّت، حقیقت
ادامه...
واقِعیَّت، حَقیقَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
dışsal faktör
برون زا، عامل خارجی
ادامه...
بُرون زا، عامِل خارِجی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
secara faktual
به طور واقعی
ادامه...
بِه طُورِ واقِعی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memfaktorkan
عامل بودن، شمول
ادامه...
عامِل بودَن، شُمول
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
faktör oluşturmak
عامل بودن، عامل ایجاد کند
ادامه...
عامِل بودَن، عامِل ایجاد کُنَد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
faktorizasyon
عاملیت، فاکتورسازی
ادامه...
عامِلِیَت، فاکتُورسازی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
faktoryzacja
عاملیت، فاکتوریزه کردن
ادامه...
عامِلِیَت، فاکتُوریزِه کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
faktoryzować
عامل بودن، عامل تعیین کننده
ادامه...
عامِل بودَن، عامِل تَعیین کُنَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
fakturować
صورتحساب دادن، صورتی
ادامه...
صورَتحِساب دادَن، صورَتی
دیکشنری لهستانی به فارسی
faktycznie
به طور واقعی، به صورت واگرا
ادامه...
بِه طُورِ واقِعی، بِه صورَتِ واگَرا
دیکشنری لهستانی به فارسی
faktyczny
واقعی
ادامه...
واقِعی
دیکشنری لهستانی به فارسی
fakta
واقعیّت
ادامه...
واقِعیَّت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
faktorisasi
عاملیت، فاکتورسازی
ادامه...
عامِلِیَت، فاکتُورسازی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
faktual
واقعی
ادامه...
واقِعی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
faktualitas
واقعیّت
ادامه...
واقِعیَّت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
faktisch
واقعی، به طور واقعی
ادامه...
واقِعی، بِه طُورِ واقِعی
دیکشنری آلمانی به فارسی
faktorisieren
عامل بودن، فاکتوریزه کردن
ادامه...
عامِل بودَن، فاکتُوریزِه کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Takt
تدبیر، درایت
ادامه...
تَدبِیر، دِرایَت
دیکشنری آلمانی به فارسی
takt
تدبیر، تدریجی بودن
ادامه...
تَدبِیر، تَدریجی بودَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
fait
واقعیّت، انجام دهید
ادامه...
واقِعیَّت، اَنجام دَهید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fast
تقریباً
ادامه...
تقریباً
دیکشنری آلمانی به فارسی
Stressfaktor
فشاردهنده، عامل استرس
ادامه...
فِشاردَهَندِه، عامِل اِستِرِس
دیکشنری آلمانی به فارسی