معنی faiblir - جستجوی لغت در جدول جو
faiblir
لنگیدن، تضعیف شود
ادامه...
لَنگیدَن، تَضعیف شَوَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
affaiblir
ضعیف کردن، تضعیف شود
ادامه...
ضَعیف کَردَن، تَضعیف شَوَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
faillir
اشتباه کردن، شکست بخورد
ادامه...
اِشتِباه کَردَن، شِکَست بُخُورَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
jaillir
جاری شدن، بهار، جوشیدن
ادامه...
جاری شُدَن، بَهار، جوشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
faible
کم نور، ضعیف
ادامه...
کَم نور، ضَعیف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
falir
ورشکست کردن، ورشکست شدن
ادامه...
وَرشِکَست کَردَن، وَرشِکَست شُدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
de manière sans faiblir
به طور بی حرکت و مقاوم، به روشی بدون تضعیف
ادامه...
بِه طُورِ بی حَرَکَت و مُقاوِم، بِه رَوِشی بِدونِ تَضعیف
دیکشنری فرانسوی به فارسی