معنی falir
falir
ورشکست کردن، ورشکست شدن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با falir
salir
salir
آلودِگی کَردَن، کَثیف، آلودِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
salir
salir
خارِج شُدَن، بِرو بیرون، عَمَل کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
falar
falar
حَرف زَدَن، صُحبَت کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fair
fair
مُنصِفانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی