معنی empat - جستجوی لغت در جدول جو
empat
چهار
ادامه...
چَهار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
keempat
چهارمین، چهارم
ادامه...
چَهارُمین، چَهارُم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
empathie
همدرد، همدلی
ادامه...
هَمدَرد، هَمدِلی
دیکشنری هلندی به فارسی
mengalikan empat kali
چهار برابر کردن، چهار برابر کنید
ادامه...
چَهار بَرابَر کَردَن، چَهار بَرابَر کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menempatkan berdampingan
کنار هم قرار دادن
ادامه...
کِنارِ هَم قَرار دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menempatkan
قرار دادن
ادامه...
قَرار دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ditempatkan dengan baik
خوب جای گذاری شده، به خوبی قرار گرفته است
ادامه...
خوب جای گُذاری شُدِه، بِه خوبی قَرار گِرِفتِه اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kesempatan
تصادفی، شانس، فرصت
ادامه...
تَصادُفی، شانس، فُرصَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memberi kesempatan
فرصت دادن، فرصت بده
ادامه...
فُرصَت دادَن، فُرصَت بِدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
empati kurmak
همدردی کردن، همدلی کردن
ادامه...
هَمدَردی کَردَن، هَمدِلی کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
de manière empathique
به طور همدردانه، به روشی همدلانه
ادامه...
بِه طُورِ هَمدَردانِه، بِه رَوِشی هَمدِلانِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
penempatan yang salah
جایگذاری نادرست، قرار دادن اشتباه
ادامه...
جایگُذاری نادُرُست، قَرار دادَن اِشتِباه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
penempatan bersebelahan
مجاورت، قرار دادن کنار هم
ادامه...
مُجاوِرَت، قَرار دادَن کِنارِ هَم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
penempatan
قرار دادن
ادامه...
قَرار دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
peserta perempat final
نیمه نهایی، شرکت کنندگان در مرحله یک چهارم نهایی
ادامه...
نیمِه نَهایی، شِرکَت کُنَندِگان دَر مَرحَلِه یِک چَهارُم نَهایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
segi empat
مستطیل شکل
ادامه...
مُستَطیل شِکلِ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
empathisch
به طور همدردانه، همدل
ادامه...
بِه طُورِ هَمدَردانِه، هَمدِل
دیکشنری هلندی به فارسی
empatik bir şekilde
به طور همدردانه، با تأکید، با همدلی
ادامه...
بِه طُورِ هَمدَردانِه، با تَأکید، با هَمدِلی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
empati
همدلی
ادامه...
هَمدِلی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
empatycznie
به طور همدردانه، به طور همزمان
ادامه...
بِه طُورِ هَمدَردانِه، بِه طُورِ هَمزَمان
دیکشنری لهستانی به فارسی
empata
همدرد، دلسوز
ادامه...
هَمدَرد، دِلسوز
دیکشنری لهستانی به فارسی
empati
همدلی
ادامه...
هَمدِلی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
tempat
مکان، محل
ادامه...
مَکان، مَحَل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
empathique
همدرد، همدل
ادامه...
هَمدَرد، هَمدِل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
empathie
همدلی
ادامه...
هَمدِلی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
empatía
همدلی
ادامه...
هَمدِلی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
empatia
همدلی، همرفت
ادامه...
هَمدِلی، هَمرَفت
دیکشنری لهستانی به فارسی
empatik kişi
همدرد، فرد همدل
ادامه...
هَمدَرد، فَرد هَمدِل
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
empatizante
همدرد، همدلی کردن
ادامه...
هَمدَرد، هَمدِلی کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
empaticamente
به طور همدردانه، همدلانه
ادامه...
بِه طُورِ هَمدَردانِه، هَمدِلانِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
empatia
همدلی
ادامه...
هَمدِلی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
empatico
همدرد، همدل
ادامه...
هَمدَرد، هَمدِل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
empaticamente
به طور همدردانه، همدلانه
ادامه...
بِه طُورِ هَمدَردانِه، هَمدِلانِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
empatia
همدلی
ادامه...
هَمدِلی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
secara empatik
به طور همدردانه، همدلانه
ادامه...
بِه طُورِ هَمدَردانِه، هَمدِلانِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی