معنی donmak - جستجوی لغت در جدول جو
donmak
یخ زدن، منجمد کردن
ادامه...
یَخ زَدَن، مُنجَمِد کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
koşmak
دویدن، برای اجرا، دوندن
ادامه...
دَویدَن، بَرایِ اِجرا، دَوَندَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ovmak
پاک کردن
ادامه...
پاک کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
oymak
تراشیدن، قبیله، حکّاکی کردن
ادامه...
تراشیدَن، قَبیلِه، حَکّاکی کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
anmak
گرامیداشت کردن، ذکر کنید
ادامه...
گِرامیداشت کَردَن، ذِکر کُنید
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
donar
اهدا کردن، اهدا کنند
ادامه...
اِهدا کَردَن، اِهدا کُنَند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
yontmak
تراشیدن، مجسّمه سازی
ادامه...
تراشیدَن، مُجَسَّمِه سازی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
yormak
خسته کردن، خستگی
ادامه...
خَستِه کَردَن، خَستِگی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
soymak
برهنه کردن، پوست کندن، دزدیدن، کندن
ادامه...
بِرِهنِه کَردَن، پوست کَندَن، دُزدیدَن، کَندَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
solmak
کم رنگ شدن، محو شدن، خشک شدن
ادامه...
کَم رَنگ شُدَن، مَحو شُدَن، خُشک شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sormak
پرس و جو کردن، پرسیدن
ادامه...
پُرس و جو کَردَن، پُرسیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sunmak
ارائه دادن، برای ارائه، ارسال کردن
ادامه...
اِرائِه دادَن، بَرایِ اِرائِه، اِرسال کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sokmak
در هم پیچیدن، نیش زدن
ادامه...
دَر هَم پیچیدَن، نِیش زَدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kovmak
اخراج کردن، آتش، برکنار کردن، کیسه زدن
ادامه...
اِخراج کَردَن، آتَش، بَرکِنار کَردَن، کیسِه زَدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
donma
سخت شدن، انجماد
ادامه...
سَخت شُدَن، اِنجِماد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
koymak
گذاشتن، قرار دادن
ادامه...
گُذاشتَن، قَرار دادَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dolanmak
پیچیدن، سرگردان، پرسه زدن، دور زدن
ادامه...
پیچیدَن، سَرگَردان، پَرسِه زَدَن، دُور زَدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
donatmak
تجهیز کردن
ادامه...
تَجهیز کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dönmek
غلتیدن، بازگشت، چرخیدن
ادامه...
غَلتیدَن، بازگَشت، چَرخیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
donmuş
یخ زده، منجمد شده
ادامه...
یَخ زَدَه، مُنجَمِد شُدِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
durmak
متوقّف کردن، توقّف، ایستادن
ادامه...
مُتِوَقِّف کَردَن، تَوَقُّف، ایستادَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dokumak
پارچه کردن، بافتن، بافیدن
ادامه...
پارچِه کَردَن، بافتَن، بافیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dokunmak
لمس کردن
ادامه...
لَمس کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
duymak
شنیدن، برای گوش دادن
ادامه...
شِنیدَن، بَرایِ گوش دادَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dalmak
غش کردن، غوطه ور شدن
ادامه...
غَش کَردَن، غوطه وَر شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
boğmak
خفه کردن
ادامه...
خَفِه کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bozmak
مختل کردن، خراب کردن
ادامه...
مُختَل کَردَن، خَراب کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
olmak
شدن، بودن، رخ دادن
ادامه...
شُدَن، بودَن، رُخ دادَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی