- distante
دور از دیگران، دور
معنی distante - جستجوی لغت در جدول جو
- distante
دور از دسترس، دور، دور از دیگران
- distante
دور از دیگران، دور
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
افزاینده، گشاد کننده
حواس پرت کننده، حواس پرتی
ممتاز، متمایز
دوری، فاصله
فاصله گرفتن، فاصله
صمیمی، دوستانه
به طور مساوی از هم فاصله، به فاصله مساوی
ممتاز، متمایز
به طور مساوی از هم فاصله، به فاصله مساوی
هم فاصله، مساوی فاصله
از دور، از راه دور، به طور بی اعتنایی، به طور جدا از هم
به طور بی اعتنایی، از راه دور، به طور جدا از هم
به طور جدا از هم، به روشی دور، به طور بی اعتنایی
به طور مساوی از هم فاصله، به فاصله مساوی
با تردید، مردّد، شخص مردّد، متزلزلانه
حواس پرت کننده، حواس پرتی
باقی، باقی مانده است
دور از دیگران، دور
افزاینده، گشاد کننده
بازدیدکننده
فاصله گرفتن، فاصله
افزاینده، گشاد کننده
ناهماهنگ
فش فش کردن، خش خش
باقی، باقی مانده است
بازدیدکننده
کمک کننده
هم فاصله، مساوی فاصله