معنی derinden - جستجوی لغت در جدول جو
derinden
به طور عمیق، عمیقاً
ادامه...
بِه طُورِ عَمیق، عَمیقاً
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
erfinden
ابداع کردن، اختراع کردن
ادامه...
اِبداع کَردَن، اِختِراع کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
verbinden
پانسمان کردن، اتّصال، اتّحاد دادن، بسته شدن، اتّصال دادن، ربط کردن، ترکیب کردن
ادامه...
پانسِمان کَردَن، اِتِّصال، اِتِّحاد دادَن، بَستِه شُدَن، اِتِّصال دادَن، رَبط کَردَن، تَرکیب کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verbinden
اتّصال دادن، اتّصال، پانسمان کردن، ترکیب کردن، ربط کردن، رشته کردن
ادامه...
اِتِّصال دادَن، اِتِّصال، پانسِمان کَردَن، تَرکیب کَردَن، رَبط کَردَن، رِشتِه کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
drinken
نوشیدن، نوشیدنی ها
ادامه...
نوشیدَن، نوشیدَنی ها
دیکشنری هلندی به فارسی