جدول جو
جدول جو

معنی verbinden

verbinden
پانسمان کردن، اتّصال، اتّحاد دادن، بسته شدن، اتّصال دادن، ربط کردن، ترکیب کردن
دیکشنری هلندی به فارسی

واژه‌های مرتبط با verbinden

verbinden

verbinden
اِتِّصال دادَن، اِتِّصال، پانسِمان کَردَن، تَرکیب کَردَن، رَبط کَردَن، رِشتِه کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی

verbieden

verbieden
مُمانِعَت کَردَن، مَمنوع کَردَن، خارِج اَز قانون اِعلام کَردَن، تَحرِیم کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی