معنی dekaden - جستجوی لغت در جدول جو
dekaden
فاسد، منحطّ
ادامه...
فاسِد، مُنحَطّ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
dekadent
به طور زوال یافته، منحطّ، فاسد
ادامه...
بِه طُورِ زَوال یافتِه، مُنحَطّ، فاسِد
دیکشنری آلمانی به فارسی
Dekadenz
زوال، انحطاط
ادامه...
زَوال، اِنحِطاط
دیکشنری آلمانی به فارسی
peladen
سرویس دهنده، سرور
ادامه...
سِرویس دَهَندِه، سِروِر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
decadent
به طور زوال یافته، منحطّ
ادامه...
بِه طُورِ زَوال یافتِه، مُنحَطّ
دیکشنری هلندی به فارسی
deugden
فضائل، فضایل
ادامه...
فَضائِل، فَضَایِل
دیکشنری هلندی به فارسی
dekadencki
فاسد، پوسیده، به طور زوال یافته، شرورانه
ادامه...
فاسِد، پوسیدِه، بِه طُورِ زَوال یافتِه، شَرورانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
dekadencja
زوال، انحطاط
ادامه...
زَوال، اِنحِطاط
دیکشنری لهستانی به فارسی
secara dekaden
به طور زوال یافته، به طور منحطّ
ادامه...
بِه طُورِ زَوال یافتِه، بِه طُورِ مُنحَطّ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی