معنی datar - جستجوی لغت در جدول جو
datar
صاف، تخت، تختی
ادامه...
صاف، تَخت، تَختی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
datar
تاریخ گذاشتن، تاریخ
ادامه...
تاریخ گُذاشتَن، تاریخ
دیکشنری پرتغالی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
dotar
اهدا کردن، وقف کردن
ادامه...
اِهدا کَردَن، وَقف کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
retrodatare
تاریخ گذاشتن، تاریخ گذشته
ادامه...
تاریخ گُذاشتَن، تاریخ گُذَشتِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
datar retroativamente
تاریخ گذاشتن، تاریخ عطف به ماسبق
ادامه...
تاریخ گُذاشتَن، تاریخ عِطفِ بِه ماسَبَق
دیکشنری پرتغالی به فارسی
data
داده، داده ها
ادامه...
دادِه، دادِه ها
دیکشنری سواحیلی به فارسی
atar
بستن، کراوات، بستن به، بسته شدن، رباط زدن، رشته کردن
ادامه...
بَستَن، کِراوات، بَستَن بِه، بَستِه شُدَن، رُباط زَدَن، رِشتِه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
data
داده، داده ها
ادامه...
دادِه، دادِه ها
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ditar
دستور دادن، دیکته کردن
ادامه...
دَستور دادَن، دیکتِه کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
matar
با ضربه کشتن، کشتن
ادامه...
با ضَربِه کُشتَن، کُشتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
dañar
آسیب رساندن، آسیب، خراب کردن
ادامه...
آسیب رِساندَن، آسیب، خَراب کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
matar
با ضربه کشتن، کشتن
ادامه...
با ضَربِه کُشتَن، کُشتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
dotar
اهدا کردن، وقف کردن
ادامه...
اِهدا کَردَن، وَقف کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
dater
تاریخ گذاشتن، تاریخ
ادامه...
تاریخ گُذاشتَن، تاریخ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
dasar
پایه ای، پایه، مقدّماتی، بنیاد، ابتدایی
ادامه...
پایِه ای، پایِه، مُقَدَّماتی، بُنیاد، اِبتِدایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
datare
تاریخ گذاشتن، تاریخ
ادامه...
تاریخ گُذاشتَن، تاریخ
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
secara datar
به طور هموار، صاف
ادامه...
بِه طُورِ هَموار، صاف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی