معنی clima - جستجوی لغت در جدول جو
clima
هوا، آب و هوا
ادامه...
هَوا، آب و هَوا
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
clima
هوا، آب و هوا
ادامه...
هَوا، آب و هَوا
دیکشنری پرتغالی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
acclimater
آداپته کردن، خو گرفتن، عادت دادن
ادامه...
آداپتِه کَردَن، خَو گِرِفتَن، عادَت دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Anticlimactic
ضدّ اوج، ضدّ اقلیم
ادامه...
ضِدِّ اَوج، ضِدِّ اِقلیم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Anticlimactically
به طور ضد اوج، ضدّ اقلیم
ادامه...
بِه طُورِ ضِد اَوج، ضِدِّ اِقلیم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
acclimatiseren
عادت دادن، خو گرفتن، آداپته کردن
ادامه...
عادَت دادَن، خو گِرِفتَن، آداپتِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
Acclimate
عادت دادن، سازگاری
ادامه...
عادَت دادَن، سازِگاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Acclimatize
آداپته کردن، خو گرفتن
ادامه...
آداپتِه کَردَن، خَو گِرِفتَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
in modo anticlimatico
به طور ضد اوج، ضد آب و هوا
ادامه...
بِه طُورِ ضِد اَوج، ضِد آب و هَوا
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
anticlimatico
ضدّ اوج، ضدّ اقلیم
ادامه...
ضِدِّ اَوج، ضِدِّ اِقلیم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
acclimatare
آداپته کردن، خو گرفتن، عادت دادن، فرهنگ پذیری
ادامه...
آداپتِه کَردَن، خو گِرِفتَن، عادَت دادَن، فَرهَنگ پَذیری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
aclimatar
عادت دادن، خو گرفتن، آداپته کردن
ادامه...
عادَت دادَن، خو گِرِفتَن، آداپتِه کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
de manière anticlimactique
به طور ضد اوج، ضد آب و هوا
ادامه...
بِه طُورِ ضِد اَوج، ضِد آب و هَوا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
aclimatar
آداپته کردن، سازگاری، عادت دادن
ادامه...
آداپتِه کَردَن، سازِگاری، عادَت دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
isolation climatique
عایق سازی هوا، عایق آب و هوا
ادامه...
عایِق سازی هَوا، عایِق آب و هَوا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
anticlimactique
ضدّ اوج، ضدّ اقلیم
ادامه...
ضِدِّ اَوج، ضِدِّ اِقلیم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
climaticamente
از نظر اقلیمی
ادامه...
اَز نَظَرِ اِقلیمی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
climatico
آب و هوایی، آب و هوا
ادامه...
آب و هَوایِی، آب و هَوا
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
climatologo
آب وهوایی شناس، اقلیم شناس
ادامه...
آب وهَوایِی شِناس، اِقلیم شِناس
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
climaticamente
از نظر اقلیمی
ادامه...
اَز نَظَرِ اِقلیمی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
climatização
عایق سازی هوا، تهویه مطبوع
ادامه...
عایِق سازی هَوا، تَهوِیَه مَطبوع
دیکشنری پرتغالی به فارسی
climatologista
آب وهوایی شناس، اقلیم شناس
ادامه...
آب وهَوایِی شِناس، اِقلیم شِناس
دیکشنری پرتغالی به فارسی
climatización
عایق سازی هوا، تهویه مطبوع
ادامه...
عایِق سازی هَوا، تَهوِیَه مَطبوع
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
climatólogo
آب وهوایی شناس، اقلیم شناس
ادامه...
آب وهَوایِی شِناس، اِقلیم شِناس
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
climatique
آب و هوایی، اقلیمی
ادامه...
آب و هَوایِی، اِقلیمی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
climatiquement
از نظر اقلیمی
ادامه...
اَز نَظَرِ اِقلیمی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
climatologue
آب وهوایی شناس، اقلیم شناس
ادامه...
آب وهَوایِی شِناس، اِقلیم شِناس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
lima
پنج
ادامه...
پَنج
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
anticlimactisch
ضدّ اوج، ضدّ اقلیم، به طور ضد اوج
ادامه...
ضِدِّ اَوج، ضِدِّ اِقلیم، بِه طُورِ ضِد اَوج
دیکشنری هلندی به فارسی