معنی cabang - جستجوی لغت در جدول جو
cabang
پیچیدگی، شاخه
ادامه...
پیچیدِگی، شاخِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
datang
آمدن، بیا
ادامه...
آمَدَن، بیا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
jarang
کم تکراری، به ندرت، نادر، متفرّق
ادامه...
کَم تِکرَاری، بِه نُدرَت، نادِر، مُتِفَرِّق
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
matang
بالغ، رسیده، بالغ شدن
ادامه...
بالِغ، رِسیدِه، بالِغ شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
malang
بدبخت، فقیر
ادامه...
بَدبَخت، فَقیر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
magang
کارآموزی کردن، کارآموزی
ادامه...
کارآموزی کَردَن، کارآموزی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sayang
عزیز، عزیزم، دوستدار
ادامه...
عَزیز، عَزیزَم، دوستدار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
cadans
ریتم، آهنگ
ادامه...
ریتم، آهَنگ
دیکشنری هلندی به فارسی
bang
ترسان، ترسیده
ادامه...
تَرسان، تَرسیدِه
دیکشنری هلندی به فارسی
bercabang
چنگال زدن، شاخه، شاخه دار
ادامه...
چَنگال زَدَن، شاخِه، شاخِه دار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی