معنی burzowy - جستجوی لغت در جدول جو
burzowy
طوفانی
ادامه...
طوفانی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
burzowo
با طوفان، به آرامی، طوفانی، تلاطم، به طور طوفانی
ادامه...
با طوفان، بِه آرامی، طوفانی، تَلاطُم، بِه طُورِ طوفانی
دیکشنری لهستانی به فارسی
oburzony
به طور خشمگین، وحشیانه، خشمگین
ادامه...
بِه طُورِ خَشمگین، وَحشیانِه، خَشمگین
دیکشنری لهستانی به فارسی
burzliwy
آشوب زده، انرژی دادن، شلوغ، شلوغ ترین، آشفته، ناراحت، طوفانی
ادامه...
آشوب زَدِه، اِنِرژی دادَن، شُلوغ، شُلوغ تَرین، آشُفتِه، ناراحَت، طوفانی
دیکشنری لهستانی به فارسی
brązowy
برنزی، برنزه شده، قهوه ای، تقدّس
ادامه...
بُرُنزی، بُرُنزِه شُدِه، قَهوِه ای، تَقَدُّس
دیکشنری لهستانی به فارسی
hurtowy
عمده، عمق
ادامه...
عُمده، عُمق
دیکشنری لهستانی به فارسی
surowy
خام، تقریباً، خامه ای، سختگیر، سخت، سفت و سخت، شدید، قوی، ناملایمات
ادامه...
خام، تَقریباً، خامِه ای، سَختگیر، سَخت، سِفت و سَخت، شَدید، قَوی، نامُلایِمات
دیکشنری لهستانی به فارسی