معنی burzliwy burzliwy آشوب زده، انرژی دادن، شلوغ، شلوغ ترین، آشفته، ناراحت، طوفانی آشوب زَدِه، اِنِرژی دادَن، شُلوغ، شُلوغ تَرین، آشُفتِه، ناراحَت، طوفانی دیکشنری لهستانی به فارسی