معنی bunt - جستجوی لغت در جدول جو
bunt
اغتشاش، اغراق
ادامه...
اِغتِشاش، اِغراق
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
punt
نقطه
ادامه...
نُقطِه
دیکشنری هلندی به فارسی
Hunt
شکار کردن، شکار
ادامه...
شِکار کَردَن، شِکار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
but
هدف
ادامه...
هَدَف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
buntowniczy
شورشی، سرکش، شورشگر، شیطون، شوری، آشوب انگیز، طوفانی
ادامه...
شورِشی، سَرکِش، شورِشگَر، شِیطون، شوری، آشوب اَنگیز، طوفانی
دیکشنری لهستانی به فارسی
buntowniczość
فتنه انگیزی، فدراسیون، سرکشی
ادامه...
فِتنِه اَنگیزی، فِدِراسیون، سَرکِشی
دیکشنری لهستانی به فارسی
buntowniczo
به طور طغیان آمیز، به طور جامع، سرکشانه، سرکشی
ادامه...
بِه طُورِ طُغیان آمیز، بِه طُورِ جامِع، سَرکِشانِه، سَرکِشی
دیکشنری لهستانی به فارسی
buntować się
شورش کردن، سرکش، شورشی
ادامه...
شورِش کَردَن، سَرکِش، شورِشی
دیکشنری لهستانی به فارسی
membuntuti
تعقیب کردن، دنباله دار
ادامه...
تَعقِیب کَردَن، دُنبالِه دار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Subunternehmer
پیمانکار فرعی، پیمانکاران فرعی
ادامه...
پِیمانکار فَرعی، پِیمانکاران فَرعی
دیکشنری آلمانی به فارسی