معنی biec - جستجوی لغت در جدول جو
biec
دوندن، دونده، دویدن
ادامه...
دَوَندَن، دَوَندِه، دَویدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
bien
خوب
ادامه...
خوب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bien
خوب
ادامه...
خوب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
piec
پختن، برای پختن، برشته کردن، برهنگی
ادامه...
پُختَن، بَرایِ پُختَن، بِرِشتِه کَردَن، بِرِهنِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
biel
سفیدی، سکّه ضرب کن
ادامه...
سِفیدی، سِکِّه ضَرب کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی
biechtvader
کشیش، اعتراف کننده
ادامه...
کِشیش، اِعتِراف کُنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
mało obiecujący
بی نشانه، بی نام
ادامه...
بی نِشانِه، بی نام
دیکشنری لهستانی به فارسی
obiecywać
وعده دادن، وعده داده است
ادامه...
وَعدِه دادَن، وَعدِه دادِه اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی
obiecujący
امیدبخش، امیدوار کننده، وعده دهنده، قول دادن
ادامه...
اُمیدبَخش، اُمیدوار کُنَندِه، وَعدِه دَهَندِه، قُول دادَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
obiecująco
به طور امیدوارکننده، به طور ابتدایی
ادامه...
بِه طُورِ اُمیدوارکُنَندِه، بِه طُورِ اِبتِدایی
دیکشنری لهستانی به فارسی
obiecany
وعده داده شده، اختصاص داده شده است
ادامه...
وَعدِه دادِه شُدِه، اِختِصاص دادِه شُدِه اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی
obiecać
تعهّد کردن، تعهّد مجدّد
ادامه...
تَعَهُّد کَردَن، تَعَهُّد مُجَدَّد
دیکشنری لهستانی به فارسی
bez obiecywania
بدون نشانه های امیدوارکننده، بدون ماسک
ادامه...
بِدونِ نِشانِه های اُمیدوارکُنَندِه، بِدونِ ماسک
دیکشنری لهستانی به فارسی
kobiecy
زنانه، زنانگی، مؤنّث، مذهبی
ادامه...
زَنانِه، زَنانِگی، مُؤَنَّث، مَذهَبی
دیکشنری لهستانی به فارسی
kobiecość
دخترانگی، دخترانه، زنانه بودن، زنانگی، زنانه شدن
ادامه...
دُختَرانِگی، دُختَرانِه، زَنانِه بودَن، زَنانِگی، زَنانِه شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
kobieco
به طور زنانه، منحطّ
ادامه...
بِه طُورِ زَنانِه، مُنحَطّ
دیکشنری لهستانی به فارسی