bezkształtny بدون شکل، بی شکل، بی صورت، بی ضرر، بدشکل، تحریف کردن، غیر صادقانه، ناامیدانه ادامه... بِدونِ شِکل، بی شِکل، بی صورَت، بی ضَرَر، بَدشِکل، تَحرِیف کَردَن، غِیرِ صادِقانِه، نااُمیدانِه دیکشنری لهستانی به فارسی