- bezczelnie
به وضوح، البتّه، به طور فریبنده، به صورت فریبنده، به طور بی ادبانه، بی ادبانه، به طور بی احترامی، ضخیم، غیر احساسی، پرروزی، وقاحت، بی پروا
معنی bezczelnie - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به طور بیکاری، حالت تهوّع
پررو، با وقاحت، بی ادب، بی شرم، بی احترام، بی لیاقت، گستاخ، جسور، شیطون
به طور بی قیمت یا بسیار ارزشمند، به طرز ناجور، به طور بی قیمت، بی قیمت