bezcelowo به طور بی هدف، بدون هنر، به طور بیهوده، پراکندگی ادامه... بِه طُورِ بی هَدَف، بِدونِ هُنَر، بِه طُورِ بیهودِه، پَراکَندِگی دیکشنری لهستانی به فارسی