معنی berlemak - جستجوی لغت در جدول جو
berlemak
گوشتی، چرب
ادامه...
گوشتی، چَرب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
berteman
دوست شدن، دوست باشید
ادامه...
دوست شُدَن، دوست باشید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berkerak
خوشه ای، پوسته دار
ادامه...
خوشِه ای، پوستِه دار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berkemah
اردوگاه زدن، کمپینگ
ادامه...
اُردوگاه زَدَن، کَمپینگ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bergerak
متحرّک، حرکت کنید
ادامه...
مُتِحَرِّک، حَرَکَت کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berlekuk
دارای انحنا، بریده بریده
ادامه...
دارایِ اِنحِنا، بُریدِه بُریدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berdetak
تیک زدن، ضرب و شتم
ادامه...
تیک زَدَن، ضَرب و شَتم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berderak
ترق ترق کردن، خرد شده
ادامه...
تَرَق تَرَق کَردَن، خُرد شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
beslemek
تغذیه کردن، برای تغذیه، پرورش دادن
ادامه...
تَغذِیَه کَردَن، بَرایِ تَغذیِه، پَروَرِش دادَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
beklemek
انتظار کردن، منتظر ماندن، صبر کردن، انتظار داشتن، درنگ کردن، منتظر بودن
ادامه...
اِنتِظار کَردَن، مُنتَظِر ماندَن، صَبر کَردَن، اِنتِظار داشتَن، دِرَنگ کَردَن، مُنتَظِر بودَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
derlemek
جمع آوری کردن، کامپایل کردن، تدوین کردن
ادامه...
جَمع آوَری کَردَن، کامپایل کردن، تَدوین کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
terlemek
عرق ریختن، عرق کردن
ادامه...
عَرَق ریختَن، عَرَق کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bergema
تکرار کردن، پژواک کرد، بازتابی، طنین دار، بازتابیدن
ادامه...
تِکرار کَردَن، پِژواک کَرد، بازتابی، طَنین دار، بازتابیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی