معنی beredar - جستجوی لغت در جدول جو
beredar
چرخاندن، در حال گردش
ادامه...
چَرخاندَن، دَر حالِ گَردِش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
meredam
خفه کردن، صدا خفه کن
ادامه...
خَفِه کَردَن، صِدا خَفِه کُن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bordar
گلدوزی کردن
ادامه...
گُلدوزی کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mereda
فروکش کردن، فروکش کرد
ادامه...
فُروکِش کَردَن، فُروکِش کَرد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bordar
گلدوزی کردن
ادامه...
گُلدوزی کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
teredam
خفه، خفه شده
ادامه...
خَفِه، خَفِه شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
enredar
درهم و برهم کردن، درهم تنیده، در هم پیچیدن
ادامه...
دَرهَم و بَرهَم کَردَن، دَرهَم تَنیدِه، دَر هَم پیچیدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
enredar
در هم پیچیدن، گره زدن، درهم و برهم کردن، گرفتار شدن
ادامه...
دَر هَم پیچیدَن، گِرِه زَدَن، دَرهَم و بَرهَم کَردَن، گِرِفتار شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
beradab
مدنی، متمدّن، خوب آداب دیده
ادامه...
مَدَنی، مُتِمَدِّن، خوب آداب دیدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
heredar
ارث بردن
ادامه...
اِرث بُردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
berakar
ریشه دادن، ریشه دار شده است
ادامه...
ریشِه دادَن، ریشِه دار شُدِه اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berbeda
تفاوت داشتن، متفاوت است، مختلف، متفاوت، متمایز
ادامه...
تَفاوُت داشتَن، مُتِفاوِت اَست، مُختَلِف، مُتِفاوِت، مُتِمایِز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berdebar
تپنده، کوبیدن
ادامه...
تَپَندِه، کوبیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berenda
توری مانند، ژله
ادامه...
توری مانَند، ژِلِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bergetar
لرزش، لرزیدن
ادامه...
لَرزِش، لَرزیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bordear
دور زدن، دامن
ادامه...
دُور زَدَن، دامَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
herdar
ارث بردن
ادامه...
اِرث بُردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی