berantakan آشفتگی ایجاد کردن، نامرتّب، شلوغ، بی نظم، نامناسب، شکستن ادامه... آشُفتِگی ایجاد کَردَن، نامُرَتَّب، شُلوغ، بی نَظم، نامُناسِب، شِکَستَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی