جدول جو
جدول جو

معنی bandage - جستجوی لغت در جدول جو

bandage
پانسمان کردن، بانداژ
دیکشنری سواحیلی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پانسمان کردن، بانداژ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زبان گفتاری، زبان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
زره پوش کردن، محافظ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
نیک خوٰاهی، مهربانی، خوبی، لطف، دل رحمی، خوشایندی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
چشم بند کردن، چشم بند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
اخراج کردن، تبعید کردن، خارج از قانون اعلام کردن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
بانداژ شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیرتر، بعداً
دیکشنری سواحیلی به فارسی
رفتن، برو
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
بی مزّه، پیش پا افتاده، تکراری، جزئی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
مدیریّت کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی