معنی badania - جستجوی لغت در جدول جو
badania
تحقیقات، متواضعانه
ادامه...
تَحقِیقات، مُتِواضِعانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
badanie
بازرسی
ادامه...
بازرَسی
دیکشنری لهستانی به فارسی
bahagia
شاد، خوشحال
ادامه...
شاد، خُوشحال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
wahania
نوسان
ادامه...
نَوَسَان
دیکشنری لهستانی به فارسی
nadanie
اعطای مقام، اعلام کند
ادامه...
اِعطایِ مَقام، اِعلام کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
zadanie
وظیفه، وظیفه شناس
ادامه...
وَظیفِه، وَظیفِه شِناس
دیکشنری لهستانی به فارسی
badai
تندباد، طوفان، طوفانی
ادامه...
تُندباد، طوفان، طوفانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی