معنی badai - جستجوی لغت در جدول جو
badai
تندباد، طوفان، طوفانی
ادامه...
تُندباد، طوفان، طوفانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
badać
بررسی کردن، بررسی کنید، تحقیق کردن، تست ها، گذشته نگری، مورد بررسی قرار دادن، نادیده گرفته شده است
ادامه...
بَررَسی کَردَن، بَررَسی کُنید، تَحقِیق کَردَن، تِست ها، گُذَشتِه نِگَری، مُورِدِ بَررَسی قَرار دادَن، نادیدِه گِرِفتِه شُدِه اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی
madai
ادّعا، ادّعا می کند
ادامه...
اِدِّعا، اِدِّعا مِی کُند
دیکشنری سواحیلی به فارسی
dengan badai
به طور طوفانی، با طوفان
ادامه...
بِه طُورِ طوفانی، با طوفان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی