معنی babu - جستجوی لغت در جدول جو
babu
جدّ، پدربزرگ
ادامه...
جَدّ، پِدَربُزُرگ
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kisaikolojia ya matibabu
به طور روان درمانی، روانشناسی درمانی
ادامه...
بِه طُورِ رَوان دَرمانی، رَوانشِناسی دَرمانی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
matibabu
درمانی، درمان
ادامه...
دَرمانی، دَرمان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
matibabu kupita kiasi
درمان بیش از حد
ادامه...
دَرمان بیش اَز حَد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
matibabu ya awali
پیش درمان، درمان اوّلیّه
ادامه...
پیش دَرمان، دَرمان اَوَّلیِّه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa sababu
به طور علّی، چون
ادامه...
بِه طُورِ عِلّی، چون
دیکشنری سواحیلی به فارسی
sababu
علّت، دلیل
ادامه...
عِلَّت، دَلیل
دیکشنری سواحیلی به فارسی
uhusiano wa sababu
علّیّت، رابطه علّی
ادامه...
عِلّیَّت، رابِطِه عِلّی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa njia ya mababu
به طور اجدادی، از طریق اجداد
ادامه...
بِه طُورِ اَجدادی، اَز طَریق اَجداد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa njia ya matibabu
به طور پزشکی، از طریق درمان، به طور دارویی
ادامه...
بِه طُورِ پِزِشکی، اَز طَریق دَرمان، بِه طُورِ دارویی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa matibabu
از نظر درمانی، برای درمان
ادامه...
اَز نَظَرِ دَرمانی، بَرایِ دَرمان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
babu na bibi
پدربزرگ یا مادربزرگ، پدربزرگ و مادربزرگ
ادامه...
پِدَربُزُرگ یا مادَربُزُرگ، پِدَربُزُرگ و مادَربُزُرگ
دیکشنری سواحیلی به فارسی
baru
جدید
ادامه...
جَدید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bau
بوی بد، بو
ادامه...
بوی بَد، بو
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bubu
خاموش، گنگ
ادامه...
خاموش، گُنگ
دیکشنری سواحیلی به فارسی
baby
کودکانه، عزیزم
ادامه...
کودَکانِه، عَزیزَم
دیکشنری هلندی به فارسی
tabu
تابو، مشکل
ادامه...
تابو، مُشکِل
دیکشنری سواحیلی به فارسی
tabu
تابو
ادامه...
تابو
دیکشنری آلمانی به فارسی
tabu
تابو
ادامه...
تابو
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
tabu
تابو
ادامه...
تابو
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tabu
تابو
ادامه...
تابو
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tabu
تابو، تاجر
ادامه...
تابو، تاجِر
دیکشنری لهستانی به فارسی
babi
خوٰار و زشت، خوک
ادامه...
خوٰار و زِشت، خوک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
wa kimatibabu
جنایی، پزشکی
ادامه...
جِنایی، پِزِشکی
دیکشنری سواحیلی به فارسی