جدول جو
جدول جو

معنی awal - جستجوی لغت در جدول جو

awal
آغاز، شروع، اوّلی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سلطه داشتن، مسلّط شدن، حکومت کردن، حکم دادن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
عزب، او را از موقعیت خود محروم کند
دیکشنری لهستانی به فارسی
اداری، از نظر اداری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیش صلاحیّت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیش ثبت نام
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیش نیاز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
به طور اوّلیّه، در ابتدا، به طور ابتدایی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
از پیش شکل گرفته، نمای اوّلیّه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
در حال فروپاشی، در حال فرو ریختن
دیکشنری لهستانی به فارسی
رئیس مآب، حاکم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
سوءنیّت، طرح اصلی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
از قبل برنامه ریزی شده، از پیش تعیین شده
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیش ساخته، از پیش ساخته شده
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیش داوری، قضاوت قبلی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
الهام، برداشت اوّلیّه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
به طور اوّلیّه، در ابتدا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
افت کردن، افتادگی، فروری کردن، فرهنگ
دیکشنری لهستانی به فارسی
اوّلی، در اصل، در ابتدا، به طور مقدّماتی، مقدّماتی، قبلاً
دیکشنری سواحیلی به فارسی
غیرقابل فروش، غیر قابل قبول بودن
دیکشنری لهستانی به فارسی
منشأ، منشاء
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
خیریّه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور اصلی، در ابتدا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
همراهی کردن، اسکورت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
زودهنگام، زودتر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
در ابتدا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور غیرقابل شناسایی، غیر قابل عبور
دیکشنری لهستانی به فارسی
فروریخته، مهارت های فروش
دیکشنری لهستانی به فارسی
غیرقابل شناسایی، غیر قابل عبور
دیکشنری لهستانی به فارسی
قابل شناسایی، قابل تشخیص، قابل درک
دیکشنری لهستانی به فارسی
قابل شناسایی، قابل شارژ
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیش داوری، تعصّب اوّلیّه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پاشیدگی، اسپری شده
دیکشنری لهستانی به فارسی
دانستنی، دانش
دیکشنری لهستانی به فارسی
به طور سلطه گرایانه، برای اداره
دیکشنری سواحیلی به فارسی