جدول جو
جدول جو

معنی Usable - جستجوی لغت در جدول جو

Usable
قابل استفاده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Usable
مقدمه مفهومی درباره واژه
Usable از واژه usability گرفته شده و به معنای «قابل استفاده بودن» در زمینه تجربه کاربری (UX) و تعامل انسان و کامپیوتر (HCI) به کار می رود. این اصطلاح معمولاً به میزانی اشاره دارد که کاربر نهایی بتواند با کمترین تلاش، سیستم یا نرم افزاری را درک و استفاده کند.
کاربرد واژه در برنامه نویسی یا زیرشاخه های فناوری اطلاعات
در طراحی رابط کاربری، usable بودن یک اپلیکیشن یا وب سایت تعیین کننده موفقیت آن است. توسعه دهندگان فرانت اند باید اجزایی طراحی کنند که کاربردی و قابل درک باشند. در مهندسی نرم افزار، ارزیابی usability برای تحویل نرم افزار نهایی امری کلیدی محسوب می شود.
مثال های واقعی و کاربردی در زندگی یا پروژه های IT
۱. نرم افزار حسابداری که فرم های ساده و قابل فهمی دارد، usable محسوب می شود.
۲. اپلیکیشن هایی که دمه ها و پیام های خطای واضح دارند، سطح usability بالایی دارند.
۳. در طراحی سایت های دولتی یا عمومی، usable بودن باعث افزایش مشارکت شهروندان می شود.
نقش واژه در توسعه نرم افزار یا معماری سیستم ها
Usability یا قابل استفاده بودن، یکی از فاکتورهای غیرعملکردی نرم افزار است که در فاز طراحی و تحلیل باید مورد بررسی قرار گیرد. تیم UX، طراحان UI و تحلیل گران کسب وکار از طریق آزمون های کاربری یا A/B تست ها usable بودن سیستم را می سنجند.
شروع استفاده از این واژه در تاریخچه فناوری و تکامل آن در سال های مختلف
مفهوم usable و usability از دهه ۱۹۸۰ با رشد سیستم های تعاملی کامپیوتری قوت گرفت. با ظهور وب، توجه به usability افزایش یافت تا آنجا که سازمان هایی نظیر Nielsen Norman Group، اصول دقیق usability برای طراحی دیجیتال تعریف کردند. امروزه usable بودن نه فقط مزیت بلکه یک الزام محسوب می شود.
تفکیک آن از واژگان مشابه
usable با accessible (قابل دسترس) تفاوت دارد. accessible به توانایی دسترسی افراد دارای معلولیت اشاره دارد، در حالی که usable به سادگی، سرعت یادگیری و خطای کمتر برای همه کاربران تمرکز دارد. همچنین usable با useful (مفید بودن) فرق دارد؛ ممکن است سیستمی مفید اما پیچیده و غیرقابل استفاده باشد.
شیوه پیاده سازی واژه در زبان های برنامه نویسی مختلف
در زبان های برنامه نویسی، usable بودن مستقیماً قابل کدنویسی نیست ولی می توان از ابزارهایی چون آزمون های کاربری (با استفاده از Cypress، Selenium یا ابزارهای UX مانند Hotjar و Google Analytics) بهره برد تا رفتار کاربران تحلیل و میزان usable بودن سنجیده شود.
نقش واژه در طراحی مدرن مانند DevOps، Microservices، AI و غیره
در DevOps، usable بودن پنل ها و داشبوردهای مانیتورینگ (مثل Grafana) حیاتی است. در AI، usable بودن خروجی مدل ها (مثلاً قابل تفسیر بودن نتایج توسط انسان) یک چالش کلیدی محسوب می شود. در مایکروسرویس ها، usable بودن APIها از طریق مستندسازی خوب و طراحی ساده امکان پذیر می شود.
چالش ها یا سوءبرداشت های رایج در مورد آن
۱. تصور غلطی که usability را فقط مربوط به ظاهر گرافیکی می داند، در حالی که usable بودن عمیقاً به جریان کار و منطق تعامل مربوط است.
۲. برخی تیم ها usability را تا انتهای پروژه به تعویق می اندازند، که منجر به هزینه های بالای بازطراحی می شود.
۳. نادیده گرفتن تست های کاربری باعث می شود usable بودن فقط فرض شود، نه اندازه گیری شده.
نتیجه گیری کاربردی برای استفاده در متون تخصصی و آموزشی
usable بودن یک اصل بنیادین در توسعه سامانه های تعاملی است. برای موفقیت پروژه های نرم افزاری، تیم ها باید usable بودن را از مرحله تحلیل در نظر بگیرند، تست های تجربه کاربری اجرا کرده و به بازخورد کاربران اهمیت دهند. usable بودن تضمین می کند که فناوری به درستی توسط انسان ها درک و استفاده شود.
تصویری از Usable
تصویر Usable
فرهنگ اصطلاحات فناوری اطلاعات IT

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فعّال کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصویری از Usage
تصویر Usage
مقدمه مفهومی درباره واژه
اصطلاح ’’Usage’’ که در فارسی معادل ’’کاربرد’’ شناخته می شود، یکی از کلیدی ترین مفاهیم در تمامی شاخه های فناوری اطلاعات است. این واژه به نحوه، میزان یا شکل استفاده از یک ابزار، سرویس، زبان یا مفهوم در بستر مشخصی اشاره دارد. بررسی کاربرد، به ما امکان می دهد تا میزان اثربخشی و تناسب یک فناوری با نیازهای عملیاتی یا آموزشی را بسنجیم. در دنیای پیچیده و چندلایه فناوری، کاربرد، پل ارتباطی میان تئوری و عمل محسوب می شود.
کاربرد واژه در برنامه نویسی یا زیرشاخه های فناوری اطلاعات
در برنامه نویسی، ’’Usage’’ اغلب به معنای نحوه استفاده از کلاس، متد یا تابع خاص در زبان های برنامه نویسی است. مستندات رسمی زبان ها و فریم ورک ها بخش هایی به نام Usage دارند که مثال هایی از نحوه استفاده از یک ویژگی را نمایش می دهند. در DevOps، کاربرد ابزارهایی مانند Docker یا Kubernetes اهمیت دارد. در تحلیل داده، بررسی ’’usage pattern’’ یا الگوهای مصرف کاربران در اپلیکیشن ها برای بهینه سازی بسیار مهم است. در حوزه های امنیت سایبری، پایش usage behavior برای تشخیص تهدیدات از اهمیت بالایی برخوردار است.
مثال های واقعی و کاربردی در زندگی یا پروژه های IT
در طراحی نرم افزار، تیم توسعه بررسی می کند که کاربران چگونه از قابلیت های اپلیکیشن استفاده می کنند (feature usage). در یک سایت فروشگاهی، بررسی اینکه کاربران بیشتر از کدام فیلترها استفاده می کنند، منجر به بهبود طراحی UX می شود. در سیستم عامل ها، مشاهده میزان استفاده از CPU یا حافظه نیز به عنوان system resource usage تعریف می شود. در فضای ابری، مانند AWS یا Azure، گزارش های usage billing برای تعیین هزینه های مصرفی مشتریان ارائه می شود.
نقش واژه در توسعه نرم افزار یا معماری سیستم ها
در معماری سیستم ها، بررسی کاربرد اجزای مختلف سیستم به تصمیم گیری در مورد مقیاس پذیری، بهینه سازی منابع و طراحی مجدد کمک می کند. مفهوم usage-driven design از همین جا ناشی می شود، یعنی طراحی سیستم بر مبنای الگوهای استفاده واقعی کاربران. در توسعه نرم افزار، اگر یک ویژگی میزان usage پایینی دارد، ممکن است در نسخه های بعد حذف شود. در معماری microservices نیز سرویس هایی که کاربرد بیشتری دارند، باید مقیاس پذیری بالاتری داشته باشند.
شروع استفاده از این واژه در تاریخچه فناوری و تکامل آن در سال های مختلف
واژه usage از آغاز دوران مهندسی نرم افزار در دهه ۶۰ میلادی مورد توجه بود، ولی با ظهور مفاهیم UX و data-driven development در دهه ۹۰ و ۲۰۰۰، این واژه جایگاه استراتژیکی یافت. با ورود رایانش ابری و ابزارهای مانیتورینگ دقیق، امروزه usage analytics به شاخه ای تخصصی در IT تبدیل شده است که داده های دقیق درباره رفتار کاربران و منابع مصرفی ارائه می دهد.
تفکیک آن از واژگان مشابه
Usage نباید با Usability (قابلیت استفاده پذیری) اشتباه گرفته شود. Usability به کیفیت تجربه کاربر در استفاده از سیستم می پردازد، ولی Usage صرفاً نحوه یا میزان استفاده از آن را می سنجد. همچنین نباید با Access (دسترسی) نیز اشتباه شود، چون ممکن است کاربری به سیستمی دسترسی داشته باشد اما استفاده ای از آن نکند.
شیوه پیاده سازی واژه در زبان های برنامه نویسی مختلف
در Python یا JavaScript، اسناد رسمی هر کتابخانه یا API بخشی به نام Usage دارند. مثلاً برای کتابخانه Pandas، نحوه استفاده از متد read_csv() در قسمت usage ذکر شده است. در سیستم های ابری، APIs مثل CloudWatch یا Application Insights برای پایش usage متریک هایی مانند request count، memory usage و bandwidth consumption را ارائه می دهند. همچنین در زبان های اسکریپت نویسی مانند Bash، دستورهایی مثل ’’top’’ یا ’’df’’ برای نمایش resource usage به کار می روند.
چالش ها یا سوءبرداشت های رایج در مورد آن
یکی از رایج ترین سوءبرداشت ها این است که ’’usage زیاد’’ همیشه مثبت تلقی می شود. درحالی که ممکن است نشانه استفاده نادرست، بار زیاد یا حتی سوءاستفاده باشد. چالش دیگر، دشواری در تفسیر دقیق usage در محیط های پیچیده با داده های حجیم است. بدون ابزارهای تحلیلی مناسب، داده های usage می توانند گمراه کننده باشند.
نتیجه گیری کاربردی برای استفاده در متون تخصصی و آموزشی
درک دقیق از مفهوم Usage، ابزار مهمی برای تحلیل، بهینه سازی و تصمیم گیری در پروژه های فناوری اطلاعات است. از طراحی رابط کاربری تا تخصیص منابع سرور، درک رفتار استفاده کاربران کلید موفقیت محصول است. در آموزش IT، توجه به usage در کنار syntax و function ضروری است تا آموزش ها جنبه عملی و کاربردی بیشتری داشته باشند.
فرهنگ اصطلاحات فناوری اطلاعات IT
تصویری از Cable
تصویر Cable
مقدمه مفهومی درباره واژه
کابل یا Cable در فناوری اطلاعات به مجموعه ای از سیم ها یا فیبرهای نوری اطلاق می شود که برای انتقال سیگنال های الکتریکی یا نوری بین دستگاه های کامپیوتری و شبکه ها استفاده می شوند. کابل ها بر اساس نوع و کاربرد در دسته بندی های مختلفی قرار می گیرند و نقش حیاتی در زیرساخت های فناوری اطلاعات دارند.

کاربرد واژه در برنامه نویسی یا زیرشاخه های فناوری اطلاعات
در شبکه های کامپیوتری برای اتصال دستگاه ها. در سیستم های صوتی-تصویری برای انتقال سیگنال. در سیستم های نهفته برای ارتباط بین کامپوننت ها. در مراکز داده برای اتصال سرورها. در ارتباطات مخابراتی برای زیرساخت های انتقال.

مثال های واقعی و کاربردی در زندگی یا پروژه های IT
کابل های شبکه Cat6 در ادارات. کابل HDMI برای انتقال تصویر. کابل USB برای اتصال دستگاه های جانبی. کابل های فیبر نوری در دیتاسنترها. کابل های برق برای تغذیه تجهیزات.

نقش واژه در توسعه نرم افزار یا معماری سیستم ها
پایه ای برای ارتباطات فیزیکی. تعیین پهنای باند و سرعت انتقال. تأثیر بر کیفیت سیگنال. امکان توسعه زیرساخت های شبکه. تأمین امنیت فیزیکی ارتباطات.

شروع استفاده از این واژه در تاریخچه فناوری و تکامل آن در سال های مختلف
اولین کابل های تلگراف در قرن 19 استفاده شدند. در دهه 1950 با کامپیوترها وارد فناوری اطلاعات شد. در دهه 1980 با شبکه های محلی گسترش یافت. امروزه با فیبر نوری و استانداردهای پرسرعت پیشرفت کرده است.

تفکیک آن از واژگان مشابه
با Wire متفاوت است که تک سیم است. با Patch Cord فرق دارد که کوتاه و برای اتصالات موقت است. با Backbone متفاوت است که ستون فقرات شبکه است.

شیوه پیاده سازی واژه در زبان های برنامه نویسی مختلف
در سیستم های مدیریت شبکه: مستندسازی کابل کشی. در نرم افزارهای شبیه سازی: مدل سازی کابل ها. در سیستم های مانیتورینگ: تشخیص مشکلات فیزیکی.

چالش ها یا سوءبرداشت های رایج در مورد آن
سوءبرداشت رایج این است که همه کابل ها یکسان هستند. چالش اصلی انتخاب کابل مناسب با توجه به نیازهای فنی و محیطی است.

نتیجه گیری کاربردی برای استفاده در متون تخصصی و آموزشی
جزئی اساسی در زیرساخت های فناوری اطلاعات. انتخاب مناسب آن بر عملکرد سیستم تأثیر مستقیم دارد. آموزش باید بر استانداردها و ملاحظات فنی تأکید کند.
فرهنگ اصطلاحات فناوری اطلاعات IT
تصویری از Table
تصویر Table
مقدمه مفهومی درباره واژه
جدول (Table) یکی از اساسی ترین ساختارهای داده در علوم کامپیوتر است که اطلاعات را به صورت سطرها و ستون ها سازماندهی می کند. هر سطر معمولاً نشان دهنده یک رکورد و هر ستون نشان دهنده یک ویژگی یا فیلد از داده است. جداول در پایگاه داده های رابطه ای، صفحات گسترده، و نمایش داده ها در رابط کاربری نقش محوری دارند.
کاربرد واژه در برنامه نویسی یا زیرشاخه های فناوری اطلاعات
در پایگاه داده های رابطه ای، داده ها در جداول ذخیره می شوند. در HTML، جداول برای نمایش داده های جدولی استفاده می شوند. در برنامه نویسی، آرایه های دو بعدی شکلی از جدول هستند. در پردازش داده ها، چارچوب هایی مانند Pandas بر پایه جدول کار می کنند. در گزارش گیری، داده ها اغلب به صورت جدول ارائه می شوند.
مثال های واقعی و کاربردی در زندگی یا پروژه های IT
جداول محصولات در وبسایت های تجارت الکترونیک. گزارش های مالی در سیستم های حسابداری. نمایش نتایج جستجو در موتورهای جستجو. ساختار پایگاه داده کاربران در سیستم های مدیریت محتوا. صفحات گسترده اکسل که داده ها را در جدول سازماندهی می کنند. رابط های مدیریتی که داده ها را به صورت جدول نمایش می دهند.
نقش واژه در توسعه نرم افزار یا معماری سیستم ها
در معماری پایگاه داده، جداول سنگ بنای ذخیره سازی داده هستند. در سیستم های مدیریت محتوا، جداول محتوای ساختاریافته را ذخیره می کنند. در برنامه های تجاری، نمایش داده ها اغلب به صورت جدول انجام می شود. در پردازش کلان داده، جداول توزیع شده مانند HTable در HBase استفاده می شوند. در رابط کاربری، جداول داده روشی استاندارد برای ارائه اطلاعات هستند.
شروع استفاده از این واژه در تاریخچه فناوری و تکامل آن در سال های مختلف
مفهوم جدول از ریاضیات و حسابداری به محاسبات منتقل شد. در دهه 1970، مدل رابطه ای کاد جدول را به عنوان ساختار اصلی پایگاه داده معرفی کرد. در دهه 1990، HTML امکان نمایش جداول در وب را فراهم کرد. امروزه در کلان داده ها، جداول توزیع شده نقش مهمی دارند.
تفکیک آن از واژگان مشابه
جدول نباید با آرایه (Array) اشتباه گرفته شود، اگرچه آرایه های دو بعدی شبیه جدول هستند. همچنین با View در پایگاه داده تفاوت دارد که نمایشی از جدول است. در HTML، جدول برای نمایش داده های جدولی است نه برای چیدمان صفحه.
شیوه پیاده سازی واژه در زبان های برنامه نویسی مختلف
در SQL با دستور CREATE TABLE ساخته می شوند. در HTML با تگ <table> پیاده سازی می شوند. در Python می توان با لیست های تو در تو یا Pandas DataFrame کار کرد. در Java از آرایه های دو بعدی یا کلاس هایی مانند JTable می توان استفاده کرد. در JavaScript کتابخانه هایی مانند DataTables برای نمایش پیشرفته جداول وجود دارند.
چالش ها یا سوءبرداشت های رایج در مورد آن
یک باور غلط این است که همه داده ها باید در جداول ذخیره شوند. چالش اصلی طراحی جداولی است که هم عملکرد خوبی داشته باشند و هم انعطاف پذیر باشند. در HTML، استفاده نادرست از جداول برای چیدمان صفحه مشکل ساز است.
نتیجه گیری کاربردی برای استفاده در متون تخصصی و آموزشی
جداول ساختارهای اساسی برای سازماندهی و نمایش داده هستند. درک عمیق طراحی و استفاده از جداول برای توسعه دهندگان ضروری است. انتخاب صحیح بین انواع مختلف ساختارهای جدولی بر عملکرد سیستم تأثیر مستقیم دارد.
فرهنگ اصطلاحات فناوری اطلاعات IT
جدول بندی کردن، جدول
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصویری از Unstable
تصویر Unstable
مقدمه مفهومی درباره واژه
واژه ’’Unstable’’ در علوم رایانه به حالتی اشاره دارد که یک سیستم، نرم افزار یا مؤلفه فنی قابلیت اطمینان و عملکرد پایدار و ثابت نداشته باشد. این مفهوم در توسعه نرم افزار، سیستم عامل ها، شبکه ها و حتی نسخه بندی نرم افزار به کار می رود. ناپایداری می تواند منجر به بروز خطا، کرش (Crash)، ناسازگاری، یا رفتارهای غیرمنتظره شود که در فرآیند توسعه، نگهداری و استفاده از سیستم های IT چالش زا خواهد بود.
کاربرد واژه در برنامه نویسی یا زیرشاخه های فناوری اطلاعات
در برنامه نویسی، اصطلاح ناپایدار معمولاً برای نسخه هایی از نرم افزار استفاده می شود که هنوز در مرحله آزمایشی هستند و ممکن است باگ ها یا رفتارهای پیش بینی نشده داشته باشند. در مدیریت پروژه های نرم افزاری، نسخه های alpha و beta اغلب به عنوان ناپایدار شناخته می شوند. همچنین در شبکه ها، ناپایداری می تواند به قطع و وصل غیرمنتظره ارتباط یا نوسانات عملکرد منجر شود.
مثال های واقعی و کاربردی در زندگی یا پروژه های IT
یک مثال رایج از ناپایداری، نسخه های اولیه یک اپلیکیشن موبایل است که ممکن است روی برخی دستگاه ها کرش کند. یا در شبکه های بی سیم، ناپایداری زمانی رخ می دهد که اتصال مرتب قطع شود. در توسعه سیستم های تعبیه شده، ناپایداری می تواند باعث ریست شدن مکرر دستگاه یا رفتار پیش بینی نشده شود. همچنین، استفاده از کتابخانه های ناپایدار در پروژه ها می تواند منجر به بروز ناسازگاری شود.
نقش واژه در توسعه نرم افزار یا معماری سیستم ها
در معماری نرم افزار، ناپایداری می تواند نتیجه طراحی ضعیف، وابستگی های آسیب پذیر، یا آزمون های ناکافی باشد. در DevOps، تشخیص زودهنگام ناپایداری از طریق ابزارهای مانیتورینگ و تست خودکار اهمیت زیادی دارد. پایداری یک فاکتور کلیدی در کیفیت نرم افزار است و تیم ها باید از طریق تست های مکرر و استراتژی های مهندسی قابلیت اطمینان، آن را کاهش دهند.
شروع استفاده از این واژه در تاریخچه فناوری و تکامل آن در سال های مختلف
اصطلاح ’’unstable’’ از آغاز شکل گیری مهندسی نرم افزار در دهه 1970 برای توصیف نسخه های ناقص و مراحل توسعه به کار رفت. با معرفی مدل های توسعه مانند Agile و DevOps، تمرکز بر کاهش ناپایداری و رسیدن به بازخورد سریع بیشتر شد. امروزه در توزیع های لینوکس، نسخه های unstable (مانند Debian Unstable) دقیقاً برای توسعه دهندگان طراحی می شوند.
تفکیک آن از واژگان مشابه
ناپایداری با ’’باگ دار’’ تفاوت دارد؛ ممکن است یک برنامه پایدار با چند باگ وجود داشته باشد. همچنین ’’ناتمام’’ یا ’’تحت توسعه’’ الزاماً ناپایدار نیست، هرچند احتمال بیشتری دارد که باشد. در مقابل، ’’stable’’ به نسخه ها یا سیستم هایی اطلاق می شود که عملکرد آن ها قابل اطمینان است.
شیوه پیاده سازی واژه در زبان های برنامه نویسی مختلف
در توسعه نرم افزار، ناپایداری معمولاً به نسخه ها و ماژول هایی اطلاق می شود که در مستندات یا فایل های پیکربندی مانند package.json یا pyproject.toml با برچسب هایی مانند ’’unstable’’, ’’beta’’, یا ’’snapshot’’ مشخص می شوند. توسعه دهندگان می توانند از فریم ورک هایی مانند Jest یا PyTest برای تست پایداری بهره برداری کنند.
چالش ها یا سوءبرداشت های رایج در مورد آن
بسیاری از کاربران فکر می کنند که نسخه های ناپایدار حتماً بی فایده هستند، در حالی که آن ها برای توسعه، آزمون و شناسایی اشکالات طراحی شده اند. همچنین برخی توسعه دهندگان از واژه ’’unstable’’ برای ماژول هایی استفاده می کنند که به درستی مستند نشده اند، که ممکن است باعث سردرگمی شود.
نتیجه گیری کاربردی برای استفاده در متون تخصصی و آموزشی
شناخت دقیق مفهوم ناپایداری، به توسعه دهندگان و کاربران کمک می کند تا از ریسک های استفاده از سیستم ها یا نسخه های ناپایدار آگاه باشند و در فرآیند انتخاب، توسعه یا استقرار نرم افزار، تصمیم گیری آگاهانه تری انجام دهند. واژه ’’unstable’’ بخش مهمی از چرخه عمر نرم افزار است که نقش کلیدی در افزایش کیفیت نهایی محصول دارد.
فرهنگ اصطلاحات فناوری اطلاعات IT
تصویری از Disable
تصویر Disable
مقدمه مفهومی درباره واژه
ناتوان سازی (Disable) به فرآیند غیرفعال کردن یا از کار انداختن یک قابلیت، سرویس یا مؤلفه سیستم اشاره دارد. این عمل معمولاً به صورت موقت و قابل بازگشت انجام می شود و هدف آن ممکن است افزایش امنیت، کاهش مصرف منابع، جلوگیری از تداخل یا عیب یابی باشد. ناتوان سازی برخلاف حذف، امکان فعال سازی مجدد را حفظ می کند و در مدیریت سیستم های پیچیده کاربرد گسترده ای دارد.
کاربرد واژه در برنامه نویسی یا زیرشاخه های فناوری اطلاعات
در رابط کاربری: غیرفعال کردن دکمه ها و کنترل ها. در سیستم عامل: غیرفعال کردن سرویس ها. در شبکه: مسدود کردن موقت پورت ها. در امنیت: غیرفعال کردن حساب های کاربری. در پایگاه داده: غیرفعال کردن محدودیت ها. در سخت افزار: غیرفعال کردن دستگاه ها.
مثال های واقعی و کاربردی در زندگی یا پروژه های IT
غیرفعال کردن حساب کاربری در AD. غیرفعال کردن فایروال برای عیب یابی. دکمه غیرفعال در فرم های وب. غیرفعال کردن به روزرسانی خودکار ویندوز. غیرفعال کردن کش در مرورگر. غیرفعال کردن هسته های پردازنده در BIOS.
نقش واژه در توسعه نرم افزار یا معماری سیستم ها
در معماری امن، ناتوان سازی ویژگی های غیرضروری سطح حمله را کاهش می دهد. در سیستم های تولید، ناتوان سازی موقت قابلیت ها برای نگهداری مهم است. در رابط کاربری، کنترل های غیرفعال راهنمای کاربر هستند. در سیستم های توزیع شده، ناتوان سازی گره های مشکل دار ضروری است. در DevOps، ناتوان سازی موقت بخشی از استراتژی استقرار است.
شروع استفاده از این واژه در تاریخچه فناوری و تکامل آن در سال های مختلف
مفهوم ناتوان سازی از اولین روزهای محاسبات در دهه 1950 وجود داشت. در دهه 1980 با ظهور سیستم های چندکاربره اهمیت یافت. امروزه در سیستم های پیچیده ابری، ناتوان سازی پیشرفته تر شده است.
تفکیک آن از واژگان مشابه
ناتوان سازی با Remove (که حذف دائمی است) و Block (که معمولاً به مسدودسازی خارجی اشاره دارد) متفاوت است. همچنین با Deactivate که ممکن است به حالت خواب اشاره کند تفاوت دارد.
شیوه پیاده سازی واژه در زبان های برنامه نویسی مختلف
در Python با پرچم های布尔. در JavaScript با ویژگی disabled در DOM. در C با #ifdef. در SQL با DISABLE TRIGGER. در PowerShell با cmdletهای Disable-*. در سیستم عامل با دستوراتی مانند systemctl disable.
چالش ها یا سوءبرداشت های رایج در مورد آن
سوءبرداشت: ناتوان سازی همیشه امنیت را افزایش می دهد (در حالی که گاهی برعکس است). چالش اصلی: پیگیری وضعیت ناتوان سازی در سیستم های توزیع شده.
نتیجه گیری کاربردی برای استفاده در متون تخصصی و آموزشی
درک صحیح از مفهوم ناتوان سازی و تفاوت آن با مفاهیم مشابه برای مدیریت سیستم ضروری است. در آموزش مفاهیم امنیتی، استراتژی های ناتوان سازی باید با مثال توضیح داده شود.
فرهنگ اصطلاحات فناوری اطلاعات IT
تصویری از Enable
تصویر Enable
مقدمه مفهومی درباره واژه
فعال سازی عملی اساسی در مدیریت و پیکربندی سیستم های فناوری اطلاعات است که امکان بهره برداری از قابلیت های مختلف را فراهم می کند. این فرآیند می تواند در سطوح مختلف از سخت افزار تا نرم افزار اعمال شود.
کاربرد واژه در برنامه نویسی یا زیرشاخه های فناوری اطلاعات
در مدیریت سیستم عامل برای فعال کردن سرویس ها. در توسعه نرم افزار برای فعال سازی ویژگی ها. در شبکه برای فعال کردن پورت ها یا پروتکل ها. در سخت افزار برای فعال کردن قطعات.
مثال های واقعی و کاربردی در زندگی یا پروژه های IT
فعال سازی SSL در وبسرور. روشن کردن ویژگی های آزمایشی در نرم افزار. فعال کردن پورت USB در BIOS. فعال سازی ماژول ها در سیستم های مدیریت محتوا.
نقش واژه در توسعه نرم افزار یا معماری سیستم ها
در معماری نرم افزار، فعال سازی مکانیزمی برای کنترل ویژگی ها است. در سیستم های ماژولار، امکان بارگذاری پویا را فراهم می کند. در سیستم های مدیریتی، ابزاری برای کنترل دسترسی و قابلیت ها محسوب می شود.
شروع استفاده از این واژه در تاریخچه فناوری و تکامل آن در سال های مختلف
این مفهوم از اولین روزهای محاسبات دیجیتال وجود داشته است. در دهه 1980 با ظهور سیستم های عامل پیشرفته استاندارد شد. امروزه در سیستم های ابری و مدیریت پیکربندی پیشرفته کاربرد دارد.
تفکیک آن از واژگان مشابه
فعال سازی نباید با راه اندازی (Startup) اشتباه گرفته شود. فعال سازی معمولاً به معنی آماده سازی برای استفاده است، در حالی که راه اندازی به شروع عملیات اشاره دارد.
شیوه پیاده سازی واژه در زبان های برنامه نویسی مختلف
در خط فرمان با دستورات مانند enable. در برنامه نویسی با متدهای setEnabled یا مشابه. در رابط های کاربری با دکمه ها یا سوئیچ های فعال سازی. در سیستم عامل با تغییر رجیستری یا فایل های پیکربندی.
چالش ها یا سوءبرداشت های رایج در مورد آن
یک باور غلط این است که فعال سازی همیشه بی خطر است، در حالی که ممکن است پیامدهای امنیتی یا عملکردی داشته باشد. چالش اصلی، مدیریت وابستگی های بین ویژگی های فعال شده است.
نتیجه گیری کاربردی برای استفاده در متون تخصصی و آموزشی
فعال سازی صحیح ویژگی ها و سرویس ها مهارتی ضروری برای مدیران سیستم و توسعه دهندگان است. درک پیامدهای فعال سازی هر قابلیت می تواند از بسیاری مشکلات جلوگیری کند.
فرهنگ اصطلاحات فناوری اطلاعات IT
تصویری از Stable
تصویر Stable
مقدمه مفهومی درباره واژه
پایا (Stable) به وضعیت یک سیستم نرم افزاری یا سخت افزاری اشاره دارد که در آن عملکرد صحیح و قابل اطمینان در طول زمان و تحت شرایط مختلف کاری حفظ می شود.
کاربرد واژه در برنامه نویسی یا زیرشاخه های فناوری اطلاعات
در توصیف نسخه های نرم افزاری، ارزیابی کیفیت سیستم ها، طراحی معماری های قابل اطمینان، مدیریت زیرساخت و پیکربندی سیستم های حیاتی استفاده می شود.
مثال های واقعی و کاربردی در زندگی یا پروژه های IT
1. نسخه پایای سیستم عامل لینوکس
2. کتابخانه های پایای زبان های برنامه نویسی
3. سرورهای با uptime بالا
4. سیستم های بانکی پایا
5. رابط های برنامه نویسی پایدار
نقش واژه در توسعه نرم افزار یا معماری سیستم ها
در معماری سیستم ها، پایایی یک ویژگی طراحی کلیدی است. در مدیریت نسخه ها، نسخه های پایا از شاخه اصلی جدا می شوند. در DevOps، به عنوان معیاری برای ارزیابی موفقیت استفاده می شود. در سیستم های توزیع شده، از طریق مکانیزم های اجماع حفظ می شود.
شروع استفاده از این واژه در تاریخچه فناوری و تکامل آن در سال های مختلف
مفهوم پایایی از دهه 1950 در سیستم های اولیه مطرح بود. در دهه 1980 با ظهور نرم افزارهای تجاری اهمیت یافت. دهه 1990 شاهد استانداردهای رسمی برای ارزیابی پایایی بود. امروزه در سیستم های پیچیده ابری و توزیع شده نقش حیاتی دارد.
تفکیک آن از واژگان مشابه
پایا با قابل اطمینان تفاوت دارد: اولی به وضعیت فعلی اشاره دارد، دومی به احتمال حفظ این وضعیت. با مقاوم نیز متفاوت است که به توانایی تحمل شرایط سخت می پردازد.
شیوه پیاده سازی واژه در زبان های برنامه نویسی مختلف
در Python با انتشار نسخه های پایدار. در Java با استفاده از LTS نسخه ها. در سیستم عامل ها با سیاست های به روزرسانی محافظه کارانه. در معماری نرم افزار با الگوهای طراحی پایدار. در تست با سناریوهای تست طولانی مدت.
چالش ها یا سوءبرداشت های رایج در مورد آن
سوءبرداشت رایج: سیستم های پایا نیازی به تغییر ندارند. چالش اصلی: ایجاد تعادل بین نوآوری و حفظ پایایی در توسعه مستمر.
نتیجه گیری کاربردی برای استفاده در متون تخصصی و آموزشی
دستیابی به پایایی بالا نیازمند توجه به تمام جنبه های طراحی و پیاده سازی سیستم است. توسعه دهندگان باید با اصول ایجاد سیستم های پایا آشنا باشند.
فرهنگ اصطلاحات فناوری اطلاعات IT
قابل انجام، شدنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیرفعّال کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مستعد، مسئول
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ستایش برانگیز، قابل ستایش
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ثابت، پایدار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
اعتمادآور، قابل اعتماد، مورد اعتماد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پایدار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عملی، قابل دوام
دیکشنری فرانسوی به فارسی
خوش مشرب، ملایم، مهربان، همسایگی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
خوش برخورد، دوست داشتنی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
اعتمادآور، قابل اعتماد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ثابت، پایدار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
عملی، قابل اجرا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی ثبات، ناپایدار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عملی، قابل دوام، قابل اجرا
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ناتوان، قادر نیست
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناپاک، کثیف
دیکشنری فرانسوی به فارسی