مقدمه مفهومی درباره واژه Usable از واژه usability گرفته شده و به معنای «قابل استفاده بودن» در زمینه تجربه کاربری (UX) و تعامل انسان و کامپیوتر (HCI) به کار می رود. این اصطلاح معمولاً به میزانی اشاره دارد که کاربر نهایی بتواند با کمترین تلاش، سیستم یا نرم افزاری را درک و استفاده کند. کاربرد واژه در برنامه نویسی یا زیرشاخه های فناوری اطلاعات در طراحی رابط کاربری، usable بودن یک اپلیکیشن یا وب سایت تعیین کننده موفقیت آن است. توسعه دهندگان فرانت اند باید اجزایی طراحی کنند که کاربردی و قابل درک باشند. در مهندسی نرم افزار، ارزیابی usability برای تحویل نرم افزار نهایی امری کلیدی محسوب می شود. مثال های واقعی و کاربردی در زندگی یا پروژه های IT ۱. نرم افزار حسابداری که فرم های ساده و قابل فهمی دارد، usable محسوب می شود. ۲. اپلیکیشن هایی که دمه ها و پیام های خطای واضح دارند، سطح usability بالایی دارند. ۳. در طراحی سایت های دولتی یا عمومی، usable بودن باعث افزایش مشارکت شهروندان می شود. نقش واژه در توسعه نرم افزار یا معماری سیستم ها Usability یا قابل استفاده بودن، یکی از فاکتورهای غیرعملکردی نرم افزار است که در فاز طراحی و تحلیل باید مورد بررسی قرار گیرد. تیم UX، طراحان UI و تحلیل گران کسب وکار از طریق آزمون های کاربری یا A/B تست ها usable بودن سیستم را می سنجند. شروع استفاده از این واژه در تاریخچه فناوری و تکامل آن در سال های مختلف مفهوم usable و usability از دهه ۱۹۸۰ با رشد سیستم های تعاملی کامپیوتری قوت گرفت. با ظهور وب، توجه به usability افزایش یافت تا آنجا که سازمان هایی نظیر Nielsen Norman Group، اصول دقیق usability برای طراحی دیجیتال تعریف کردند. امروزه usable بودن نه فقط مزیت بلکه یک الزام محسوب می شود. تفکیک آن از واژگان مشابه usable با accessible (قابل دسترس) تفاوت دارد. accessible به توانایی دسترسی افراد دارای معلولیت اشاره دارد، در حالی که usable به سادگی، سرعت یادگیری و خطای کمتر برای همه کاربران تمرکز دارد. همچنین usable با useful (مفید بودن) فرق دارد؛ ممکن است سیستمی مفید اما پیچیده و غیرقابل استفاده باشد. شیوه پیاده سازی واژه در زبان های برنامه نویسی مختلف در زبان های برنامه نویسی، usable بودن مستقیماً قابل کدنویسی نیست ولی می توان از ابزارهایی چون آزمون های کاربری (با استفاده از Cypress، Selenium یا ابزارهای UX مانند Hotjar و Google Analytics) بهره برد تا رفتار کاربران تحلیل و میزان usable بودن سنجیده شود. نقش واژه در طراحی مدرن مانند DevOps، Microservices، AI و غیره در DevOps، usable بودن پنل ها و داشبوردهای مانیتورینگ (مثل Grafana) حیاتی است. در AI، usable بودن خروجی مدل ها (مثلاً قابل تفسیر بودن نتایج توسط انسان) یک چالش کلیدی محسوب می شود. در مایکروسرویس ها، usable بودن APIها از طریق مستندسازی خوب و طراحی ساده امکان پذیر می شود. چالش ها یا سوءبرداشت های رایج در مورد آن ۱. تصور غلطی که usability را فقط مربوط به ظاهر گرافیکی می داند، در حالی که usable بودن عمیقاً به جریان کار و منطق تعامل مربوط است. ۲. برخی تیم ها usability را تا انتهای پروژه به تعویق می اندازند، که منجر به هزینه های بالای بازطراحی می شود. ۳. نادیده گرفتن تست های کاربری باعث می شود usable بودن فقط فرض شود، نه اندازه گیری شده. نتیجه گیری کاربردی برای استفاده در متون تخصصی و آموزشی usable بودن یک اصل بنیادین در توسعه سامانه های تعاملی است. برای موفقیت پروژه های نرم افزاری، تیم ها باید usable بودن را از مرحله تحلیل در نظر بگیرند، تست های تجربه کاربری اجرا کرده و به بازخورد کاربران اهمیت دهند. usable بودن تضمین می کند که فناوری به درستی توسط انسان ها درک و استفاده شود.