معنی Race - جستجوی لغت در جدول جو
Race
مسابقه دادن، نژاد
ادامه...
مُسابِقِه دادَن، نِژاد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Rage
خشمگین بودن، خشم
ادامه...
خَشمگین بودَن، خَشم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rack
آویزان کردن، قفسه
ادامه...
آویزان کَردَن، قَفَسِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Raze
هموار کردن
ادامه...
هَموار کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rave
تحسین کردن، ریو
ادامه...
تَحسِین کَردَن، ریو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rate
ارزیابی کردن، امتیاز دادن
ادامه...
اَرزیابی کَردَن، اِمتِیاز دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rare
کمیاب، نادر
ادامه...
کَمیاب، نادِر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rake
جمع آوری کردن، راک
ادامه...
جَمع آوَری کَردَن، راک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Pace
سرعت حرکت دادن، سرعت
ادامه...
سُرعَت حَرَکَت دادَن، سُرعَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Face
مقابل شدن، صورت
ادامه...
مُقابِل شُدَن، صورَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Lace
رباط زدن، توری
ادامه...
رُباط زَدَن، توری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rache
انتقام
ادامه...
اِنتِقام
دیکشنری آلمانی به فارسی