معنی Quickly - جستجوی لغت در جدول جو
Quickly
به سرعت
ادامه...
بِه سُرعَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Quirkily
به طور عجیب و غریب، عجیب و غریب
ادامه...
بِه طُورِ عَجیب و غَریب، عَجیب و غَریب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Quietly
بی صدا، بی سر و صدا
ادامه...
بی صِدا، بی سَر و صِدا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Quicken
شتاب دادن، سریع کردن
ادامه...
شِتاب دادَن، سَریع کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Slickly
به طور لغزنده، نرم
ادامه...
بِه طُورِ لَغزَندِه، نَرم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Prickly
خاردار
ادامه...
خاردار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Thickly
به طور ضخیم، ضخیم
ادامه...
بِه طُورِ ضَخیم، ضَخیم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Quirky
غریب، عجیب و غریب
ادامه...
غَریب، عَجیب و غَریب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Quacky
عجیب و غریب، بداخلاق
ادامه...
عَجیب و غَریب، بَداَخلاق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Sickly
ضعیف، بیمارگونه
ادامه...
ضَعیف، بیمارگونِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Quick
سریع
ادامه...
سَریع
دیکشنری انگلیسی به فارسی