معنی Morbid - جستجوی لغت در جدول جو
Morbid
مرگبار، بیمارگونه
ادامه...
مَرگبار، بیمارگونِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Morbidly
به طور غیرعادی و بیمارگونه، بیمارگونه
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِعادی و بیمارگونِه، بیمارگونِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
morbid
مرگبار، بیمارگونه
ادامه...
مَرگبار، بیمارگونِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Forbid
ممنوع کردن، منع
ادامه...
مَمنوع کَردَن، مَنع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
morbide
به طور غیرعادی و بیمارگونه، بیمارگونه، مرگبار
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِعادی و بیمارگونِه، بیمارگونِه، مَرگبار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Sordid
پست، بد
ادامه...
پَست، بَد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Torrid
گرم و خشک، وحشتناک
ادامه...
گَرم و خُشک، وَحشَتناک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Torpid
تنبل، کدر
ادامه...
تَنبَل، کِدِر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
torbido
کدر، ابری
ادامه...
کِدِر، اَبری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
morbide
به طور غیرعادی و بیمارگونه، بیمارگونه، مرگبار
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِعادی و بیمارگونِه، بیمارگونِه، مَرگبار
دیکشنری آلمانی به فارسی
morbide
مرگبار، بیمارگونه، به طور غیرعادی و بیمارگونه
ادامه...
مَرگبار، بیمارگونِه، بِه طُورِ غِیرِعادی و بیمارگونِه
دیکشنری هلندی به فارسی
Horrid
نفرت انگیز، وحشتناک
ادامه...
نِفرَت اَنگیز، وَحشَتناک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
morbido
مرگبار، نرم، ملایم، نرم و فشرده
ادامه...
مَرگبار، نَرم، مُلایِم، نَرم و فِشُردِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Morbidität
بیماری
ادامه...
بیماری
دیکشنری آلمانی به فارسی
Morbidity
بیماری
ادامه...
بیماری
دیکشنری انگلیسی به فارسی