معنی Intensive - جستجوی لغت در جدول جو
Intensive
متمرکز، فشرده
ادامه...
مُتِمَرکِز، فِشُردِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Intensively
به طور فشرده، به شدّت
ادامه...
بِه طُورِ فِشُردِه، بِه شِدَّت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
intensivo
متمرکز، فشرده
ادامه...
مُتِمَرکِز، فِشُردِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
intensivo
متمرکز، فشرده
ادامه...
مُتِمَرکِز، فِشُردِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
intensivo
متمرکز، فشرده
ادامه...
مُتِمَرکِز، فِشُردِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Inventive
خلّاق، مبتکر
ادامه...
خَلّاق، مُبتَکِر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Intrusive
مداخل، سرزده
ادامه...
مَداخِل، سَرزَدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Intensity
شدّت
ادامه...
شِدَّت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Intensify
شدید کردن، تشدید شدن
ادامه...
شَدید کَردَن، تَشدِید شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Extensive
وسیع، گسترده
ادامه...
وَسیع، گَستَردِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
intensiv
به طور شدید، فشرده، به طور فشرده، شدید، متمرکز
ادامه...
بِه طُورِ شَدید، فِشُردِه، بِه طُورِ فِشُردِه، شَدید، مُتِمَرکِز
دیکشنری آلمانی به فارسی
Intense
شدید
ادامه...
شَدید
دیکشنری انگلیسی به فارسی