معنی Grand - جستجوی لغت در جدول جو
Grand
عظیم، بزرگ
ادامه...
عَظیم، بُزُرگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Grund
دلیل
ادامه...
دَلیل
دیکشنری آلمانی به فارسی
grand
بلند، بزرگ، عظیم، عالی
ادامه...
بُلَند، بُزُرگ، عَظیم، عالی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Grind
خراشیدن، آسیاب کردن
ادامه...
خراشیدَن، آسیاب کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Grant
اعطا کردن
ادامه...
اِعطا کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Brand
مارک گذاری کردن، نام تجاری
ادامه...
مارک گُذاری کَردَن، نام تِجاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Grandparent
پدربزرگ یا مادربزرگ، پدربزرگ و مادربزرگ
ادامه...
پِدَربُزُرگ یا مادَربُزُرگ، پِدَربُزُرگ و مادَربُزُرگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Grandness
عظمت
ادامه...
عَظَمَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Grandly
به طور با شکوه، بزرگوار
ادامه...
بِه طُورِ با شُکوه، بُزُرگوَار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Grandiosity
افراط در عظمت، بزرگ نمایی
ادامه...
اِفراط دَر عَظَمَت، بُزُرگ نَمایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Grandiosely
به طور شکوهمند، با شکوه
ادامه...
بِه طُورِ شُکوهمَند، با شُکوه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Grandiose
مجلّل، بزرگ
ادامه...
مُجَلَّل، بُزُرگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی