معنی Gassiness - جستجوی لغت در جدول جو
Gassiness
گازدار بودن، گاز گرفتگی
ادامه...
گازدار بودَن، گاز گِرِفتِگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Glassiness
شیشه ای بودن
ادامه...
شیشِه ای بودَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Classiness
کلاس داشتن، کلاسی بودن
ادامه...
کلِاس داشتَن، کِلاسی بودَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tastiness
خوشمزگی، خوش طعم بودن
ادامه...
خُوشمَزِگی، خُوش طَعم بودَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Gawkiness
بی ادبی، گیجی
ادامه...
بی اَدَبی، گیجی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Gaudiness
زیبایی پر زرق و برق، زرنگی
ادامه...
زیبایی پُر زَرق و بَرق، زِرَنگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Fussiness
دقّت زیاد، سر و صدا
ادامه...
دِقَّت زیاد، سَر و صِدا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Pastiness
چسبندگی، خمیری
ادامه...
چَسبَندِگی، خَمیری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Messiness
آشوبی بودن، آشفتگی
ادامه...
آشوبی بودَن، آشُفتِگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Gutsiness
دلیر بودن، دلتنگی
ادامه...
دَلیر بودَن، دِلتَنگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Gushiness
اشکال بودن، خوشی
ادامه...
اِشکال بودَن، خُوشی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Glossiness
برّاق بودن، برّاقیّت
ادامه...
بَرّاق بودَن، بَرّاقِیَّت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Hastiness
شتابزدگی، عجله
ادامه...
شِتابزَدِگی، عَجَلِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Nastiness
زشت رویی، زننده
ادامه...
زِشت رویی، زَنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Bossiness
رئیس منشی، رئیس
ادامه...
رَئیس مَنِشی، رَئیس
دیکشنری انگلیسی به فارسی