معنی Flicker - جستجوی لغت در جدول جو
Flicker
سوسو زدن
ادامه...
سوسو زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Flieger
خلبان، هوانورد
ادامه...
خَلَبان، هَوانَوَرد
دیکشنری آلمانی به فارسی
flicken
وصله زدن، پچ
ادامه...
وَصلِه زَدَن، پُچ
دیکشنری آلمانی به فارسی
klicken
کلیک کردن، کلیک کنید
ادامه...
کِلیک کَردَن، کِلیک کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
Snicker
دزدکی خندیدن
ادامه...
دُزدَکی خَندیدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
flicken
ضربه سریع زدن، تلنگر
ادامه...
ضَربِه سَریع زَدَن، تَلَنگُر
دیکشنری هلندی به فارسی
lecker
خوشمزه
ادامه...
خُوشمَزِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
locker
آزاد، شل، سست، شلخته
ادامه...
آزاد، شُل، سُست، شَلَختِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
Flick
ضربه سریع زدن، تلنگر
ادامه...
ضَربِه سَریع زَدَن، تَلَنگُر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Flickeringly
به طور لرزان، سوسو زدن
ادامه...
بِه طُورِ لَرزان، سوسو زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Flickering
لرزنده، سوسو زدن
ادامه...
لَرزَنده، سوسو زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی