معنی Engage - جستجوی لغت در جدول جو
Engage
درگیر کردن، درگیر شدن
ادامه...
دَرگیر کَردَن، دَرگیر شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Enrage
عصبانی کردن، خشمگین کردن
ادامه...
عَصَبانی کَردَن، خَشمگین کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
langage
زبان گفتاری، زبان
ادامه...
زَبان گُفتاری، زَبان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
engager
درگیر کردن، درگیر شدن
ادامه...
دَرگیر کَردَن، دَرگیر شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
engagé
متعهّد، نامزد شده است
ادامه...
مُتِعَهِّد، نامزَد شُدِه اَست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Enraged
عصبانی، خشمگین
ادامه...
عَصَبانی، خَشمگین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Enlarge
بزرگ کردن
ادامه...
بُزُرگ کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Engrave
حکّاکی کردن
ادامه...
حَکّاکی کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Encase
محصور کردن، محفظه
ادامه...
مَحصور کَردَن، مَحفَظَه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Engagement
تعهّد، نامزدی، مشارکت
ادامه...
تَعَهُّد، نامزَدی، مُشارِکَت
دیکشنری آلمانی به فارسی
Engagement
مشارکت، نامزدی
ادامه...
مُشارِکَت، نامزَدی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Enge
تنگی
ادامه...
تَنگی
دیکشنری آلمانی به فارسی