مقدمه مفهومی درباره واژه لبه (Edge) در فناوری اطلاعات به نقاط انتهایی یا مرزی یک شبکه یا سیستم اشاره دارد که در آن پردازش داده و تعامل با کاربر یا دستگاه های خارجی انجام می شود. این مفهوم در معماری های مدرن مانند محاسبات لبه (Edge Computing) و اینترنت اشیا اهمیت ویژه ای یافته است. در این معماری ها، پردازش داده تا حد امکان به منبع تولید داده نزدیک می شود تا کارایی بهبود یابد و تأخیر کاهش پیدا کند. کاربرد واژه در برنامه نویسی یا زیرشاخه های فناوری اطلاعات در شبکه: دستگاه های لبه. در محاسبات لبه: پردازش نزدیک به کاربر. در گراف: یال های گراف. در امنیت: حفاظت لبه. در اینترنت اشیا: گیتوی های لبه. در رابط کاربری: عناصر مرزی. مثال های واقعی و کاربردی در زندگی یا پروژه های IT روترهای لبه در شبکه سازمانی. گیتوی های هوشمند در IoT. سرورهای CDN به عنوان لبه. فایروال های لبه. پردازش ویدیو در دوربین های هوشمند. ذخیره سازی موقت در دستگاه های لبه. نقش واژه در توسعه نرم افزار یا معماری سیستم ها در معماری مدرن، پردازش را به کاربر نزدیک می کند. در سیستم های توزیع شده، بار مرکزی را کاهش می دهد. در اینترنت اشیا، پاسخگویی بلادرنگ را ممکن می سازد. در امنیت، لایه حفاظتی اول است. در شبکه های بزرگ، بهینه سازی ترافیک را انجام می دهد. در رابط کاربری، تجربه تعاملی را بهبود می بخشد. شروع استفاده از این واژه در تاریخچه فناوری و تکامل آن در سال های مختلف مفهوم لبه از دهه 1990 در شبکه ها وجود داشت. در دهه 2010 با رشد اینترنت اشیا و 5G اهمیت یافت. امروزه در معماری های پیشرفته مانند Fog Computing گسترش یافته است. تفکیک آن از واژگان مشابه لبه با Core (که بخش مرکزی است) و Cloud (که پردازش متمرکز است) متفاوت است. همچنین با Endpoint که به دستگاه های پایانی اشاره دارد تفاوت ظریفی دارد. شیوه پیاده سازی واژه در زبان های برنامه نویسی مختلف در شبکه با روترها و سوئیچ های لبه. در IoT با گیتوی های پردازشی. در Python با چارچوب های Edge Computing. در امنیت با فایروال های لبه. در CDN با سرورهای لبه. در سیستم عامل با سرویس های لبه. چالش ها یا سوءبرداشت های رایج در مورد آن سوءبرداشت: لبه همیشه یک دستگاه فیزیکی است (می تواند نرم افزاری باشد). چالش اصلی: مدیریت و امن سازی هزاران نقطه لبه در سیستم های بزرگ. نتیجه گیری کاربردی برای استفاده در متون تخصصی و آموزشی درک معماری لبه برای طراحی سیستم های توزیع شده مدرن ضروری است. در آموزش مفاهیم شبکه و ابر، تحول از محاسبات متمرکز به لبه باید توضیح داده شود.
مقدمه مفهومی درباره واژه لبه (Edge) در فناوری اطلاعات به نقاط انتهایی یا مرزی یک شبکه یا سیستم اشاره دارد که در آن پردازش داده و تعامل با کاربر یا دستگاه های خارجی انجام می شود. این مفهوم در معماری های مدرن مانند محاسبات لبه (Edge Computing) و اینترنت اشیا اهمیت ویژه ای یافته است. در این معماری ها، پردازش داده تا حد امکان به منبع تولید داده نزدیک می شود تا کارایی بهبود یابد و تأخیر کاهش پیدا کند. کاربرد واژه در برنامه نویسی یا زیرشاخه های فناوری اطلاعات در شبکه: دستگاه های لبه. در محاسبات لبه: پردازش نزدیک به کاربر. در گراف: یال های گراف. در امنیت: حفاظت لبه. در اینترنت اشیا: گیتوی های لبه. در رابط کاربری: عناصر مرزی. مثال های واقعی و کاربردی در زندگی یا پروژه های IT روترهای لبه در شبکه سازمانی. گیتوی های هوشمند در IoT. سرورهای CDN به عنوان لبه. فایروال های لبه. پردازش ویدیو در دوربین های هوشمند. ذخیره سازی موقت در دستگاه های لبه. نقش واژه در توسعه نرم افزار یا معماری سیستم ها در معماری مدرن، پردازش را به کاربر نزدیک می کند. در سیستم های توزیع شده، بار مرکزی را کاهش می دهد. در اینترنت اشیا، پاسخگویی بلادرنگ را ممکن می سازد. در امنیت، لایه حفاظتی اول است. در شبکه های بزرگ، بهینه سازی ترافیک را انجام می دهد. در رابط کاربری، تجربه تعاملی را بهبود می بخشد. شروع استفاده از این واژه در تاریخچه فناوری و تکامل آن در سال های مختلف مفهوم لبه از دهه 1990 در شبکه ها وجود داشت. در دهه 2010 با رشد اینترنت اشیا و 5G اهمیت یافت. امروزه در معماری های پیشرفته مانند Fog Computing گسترش یافته است. تفکیک آن از واژگان مشابه لبه با Core (که بخش مرکزی است) و Cloud (که پردازش متمرکز است) متفاوت است. همچنین با Endpoint که به دستگاه های پایانی اشاره دارد تفاوت ظریفی دارد. شیوه پیاده سازی واژه در زبان های برنامه نویسی مختلف در شبکه با روترها و سوئیچ های لبه. در IoT با گیتوی های پردازشی. در Python با چارچوب های Edge Computing. در امنیت با فایروال های لبه. در CDN با سرورهای لبه. در سیستم عامل با سرویس های لبه. چالش ها یا سوءبرداشت های رایج در مورد آن سوءبرداشت: لبه همیشه یک دستگاه فیزیکی است (می تواند نرم افزاری باشد). چالش اصلی: مدیریت و امن سازی هزاران نقطه لبه در سیستم های بزرگ. نتیجه گیری کاربردی برای استفاده در متون تخصصی و آموزشی درک معماری لبه برای طراحی سیستم های توزیع شده مدرن ضروری است. در آموزش مفاهیم شبکه و ابر، تحول از محاسبات متمرکز به لبه باید توضیح داده شود.
تصویر با حاشیه محو (Blurred Edge) یا همان تصویر با پس زمینه محو، به یک تکنیک فتوگرافی اشاره دارد که در آن بخشی از تصویر (معمولاً پس زمینه) به صورت آهسته و متمرکز به تصویر کردن می شود در حالی که بخش دیگر (معمولاً سوژه اصلی) به صورت واضح و مشخص نمایش داده می شود. این تکنیک به طور گسترده ای در عکاسی پرتره و فتوگرافی منظره استفاده می شود و جهت ایجاد تمرکز بیشتر بر روی سوژه اصلی استفاده می شود. چگونگی ایجاد تصویر با حاشیه محو: 1. استفاده از دیافراگم باز : برای ایجاد تصویر با حاشیه محو، از یک دیافراگم باز (شماره f کوچک تر) استفاده می شود. این باعث کاهش دامنه عمق میدان تصویر (DOF) می شود که باعث می شود فقط سوژه اصلی در فاکوس باشد و پس زمینه به صورت محو نمایش داده شود. 2. فاصله معین با سوژه : برای بهترین نتیجه در ایجاد تصویر با حاشیه محو، سوژه اصلی باید از پس زمینه به فاصله معینی قرار گیرد. این باعث افزایش تأثیر تفاوت در سطوح فاصله و عمق میدان می شود. 3. استفاده از عدسی با طول کانونی بزرگ : عدسی هایی با طول کانونی بزرگ (مانند عدسی های پرایم با طول کانونی 50mm یا بزرگ تر) بهترین نتایج را در ایجاد حاشیه محو ارائه می دهند. این عدسی ها قادر به ایجاد یک DOF بسیار محدود هستند که این موضوع می تواند تصویری که در مرکز کاملا کانونی و واضح و در حاشیه ها محو است. چنین تصویری مشابه عکس های قدیمی است. از اینگونه تصاویر برای تاکید کردن بر مرکز تصویر و یا برای خلق جلوه عکس های قدیمی استفاده می شود. این روش نخستین بار توسط دیوید وارک گریفیث مورد استفاده قرار گرفت.برای خلق این تصاویر در ساده ترین روش، حاشیه عدسی دوربین را به وازلین آغشته می کنند.
تصویر با حاشیه محو (Blurred Edge) یا همان تصویر با پس زمینه محو، به یک تکنیک فتوگرافی اشاره دارد که در آن بخشی از تصویر (معمولاً پس زمینه) به صورت آهسته و متمرکز به تصویر کردن می شود در حالی که بخش دیگر (معمولاً سوژه اصلی) به صورت واضح و مشخص نمایش داده می شود. این تکنیک به طور گسترده ای در عکاسی پرتره و فتوگرافی منظره استفاده می شود و جهت ایجاد تمرکز بیشتر بر روی سوژه اصلی استفاده می شود. چگونگی ایجاد تصویر با حاشیه محو: 1. استفاده از دیافراگم باز : برای ایجاد تصویر با حاشیه محو، از یک دیافراگم باز (شماره f کوچک تر) استفاده می شود. این باعث کاهش دامنه عمق میدان تصویر (DOF) می شود که باعث می شود فقط سوژه اصلی در فاکوس باشد و پس زمینه به صورت محو نمایش داده شود. 2. فاصله معین با سوژه : برای بهترین نتیجه در ایجاد تصویر با حاشیه محو، سوژه اصلی باید از پس زمینه به فاصله معینی قرار گیرد. این باعث افزایش تأثیر تفاوت در سطوح فاصله و عمق میدان می شود. 3. استفاده از عدسی با طول کانونی بزرگ : عدسی هایی با طول کانونی بزرگ (مانند عدسی های پرایم با طول کانونی 50mm یا بزرگ تر) بهترین نتایج را در ایجاد حاشیه محو ارائه می دهند. این عدسی ها قادر به ایجاد یک DOF بسیار محدود هستند که این موضوع می تواند تصویری که در مرکز کاملا کانونی و واضح و در حاشیه ها محو است. چنین تصویری مشابه عکس های قدیمی است. از اینگونه تصاویر برای تاکید کردن بر مرکز تصویر و یا برای خلق جلوه عکس های قدیمی استفاده می شود. این روش نخستین بار توسط دیوید وارک گریفیث مورد استفاده قرار گرفت.برای خلق این تصاویر در ساده ترین روش، حاشیه عدسی دوربین را به وازلین آغشته می کنند.