معنی Disturb - جستجوی لغت در جدول جو
Disturb
مضطرب کردن، مزاحم
ادامه...
مُضطَرِب کَردَن، مُزاحِم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Disturbed
آشفته حال، آشفته
ادامه...
آشُفتِه حال، آشُفتِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Diskurs
گفتار، گفتمان
ادامه...
گُفتار، گُفتِمَان
دیکشنری آلمانی به فارسی
mistura
ترکیب، مخلوط
ادامه...
تَرکیب، مَخلوط
دیکشنری پرتغالی به فارسی
disturbo
اختلال، مزاحم میشوم
ادامه...
اِختِلال، مُزاحِم مَیشوم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Distort
تحریف کردن
ادامه...
تَحرِیف کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Disturbingly
نگران کننده، ناراحت کننده
ادامه...
نِگَران کُنَندِه، ناراحَت کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Disturbing
آزاردهنده، مزاحم
ادامه...
آزاردَهَندِه، مُزاحِم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Disturbance
اختلال
ادامه...
اِختِلال
دیکشنری انگلیسی به فارسی