معنی Crunchy - جستجوی لغت در جدول جو
Crunchy
کریسپی، کرانچی
ادامه...
کِریسپی، کِرانچی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Crunch
جویدن با صدا
ادامه...
جَویدَن با صِدا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crunchily
پرکشش و خشک، ترد
ادامه...
پُرکِشِش و خُشک، تُرُد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
kruchy
به طور شکننده، شکننده، شکنجه، شکایت کردن، ریز، کوچک
ادامه...
بِه طُورِ شِکَنَندِه، شِکَنَندِه، شِکَنجِه، شِکایَت کَردَن، ریز، کوچَک
دیکشنری لهستانی به فارسی