معنی Comfort - جستجوی لغت در جدول جو
Comfort
آرامش، راحتی
ادامه...
آرامِش، راحَتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Comforted
دلگرم، راحت شده
ادامه...
دِلگَرم، راحَت شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Komfort
آرامش، راحتی
ادامه...
آرامِش، راحَتی
دیکشنری آلمانی به فارسی
komfort
آرامش، خونسردی
ادامه...
آرامِش، خونسَردی
دیکشنری لهستانی به فارسی
comfort
آرامش، راحتی
ادامه...
آرامِش، راحَتی
دیکشنری هلندی به فارسی
confort
آرامش، راحتی
ادامه...
آرامِش، راحَتی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Conform
همخوٰانی داشتن، مطابقت دادن
ادامه...
هَمخوٰانی داشتَن، مُطابِقَت دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
comforto
آرامش، راحتی
ادامه...
آرامِش، راحَتی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Contort
چرخاندن، منحرف کردن
ادامه...
چَرخاندَن، مُنحَرِف کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
sofort
آنی، بلافاصله، به طور آنی، به طور فوری، لحظه ای
ادامه...
آنی، بِلافاصلِه، بِه طُورِ آنی، بِه طُورِ فُوری، لَحظِه ای
دیکشنری آلمانی به فارسی
Comfortingly
به طور دلسوزانه، با خیال راحت
ادامه...
بِه طُورِ دِلسوزانِه، با خَیال راحَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Comforting
دلسوز، دلداری دادن
ادامه...
دِلسوز، دِلداری دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Comfortably
به طور راحتی، به راحتی
ادامه...
بِه طُورِ راحَتی، بِه راحَتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Comfortableness
راحتی
ادامه...
راحَتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Comfortable
راحت بخش، راحت
ادامه...
راحَت بَخش، راحَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی