معنی Bandage - جستجوی لغت در جدول جو
Bandage
پانسمان کردن، بانداژ
ادامه...
پانسِمان کَردَن، بانداژ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Bandaged
بانداژ شده
ادامه...
بانداژ شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bandage
پانسمان کردن، بانداژ
ادامه...
پانسِمان کَردَن، بانداژ
دیکشنری سواحیلی به فارسی
langage
زبان گفتاری، زبان
ادامه...
زَبان گُفتاری، زَبان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Barrage
بارش شدید کردن، رگبار
ادامه...
بارِش شَدید کَردَن، رَگبار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
andare
رفتن، برو
ادامه...
رَفتَن، بِرو
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Manage
مدیریّت کردن
ادامه...
مُدیریَّت کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی