- مهارت
ماهر بودن در کاری، استادی، زیرکی، چابکی و زبردستی در کار
معنی مهارت - جستجوی لغت در جدول جو
- مهارت
زیرکی، استادی، حذاقت، زبردستی
- مهارت((مَ رَ))
چیره دستی، توانایی در کار
- مهارت
ورزه، چیرگی، زبردستی، چیره دستی
- مهارت
احاطه، استادی، تبحر، تردستی، ترفند، تسلط، چالاکی، چربدستی، چستی، حذاقت، خبرگی، زبردستی، سررشته، فراست، ماهری، چیره دستی، کاردانی
- مهارت
مهارةً
- مهارت
Adeptness, Prowess, Skill, Virtuosity
- مهارت
compétence, prouesse, virtuosité
- مهارت
দক্ষতা , দক্ষতা , দক্ষতা , কুশলতা
- مهارت
habilidade, destreza, virtuosidade
- مهارت
Geschicklichkeit, Können, Fähigkeit, Virtuosität
- مهارت
zręczność, umiejętność, wirtuozeria
- مهارت
умение , мастерство , умение , виртуозность
- مهارت
вправність , майстерність , майстерність , віртуозність
- مهارت
bekwaamheid, vaardigheid, virtuositeit
- مهارت
مہارت , مہارت
- مهارت
abilità, virtuosismo
- مهارت
ความชำนาญ , ความสามารถ , ทักษะ , ความเชี่ยวชาญ
- مهارت
ustadi, ujuzi
- مهارت
熟練 , 優れた能力 , スキル , 技巧
- مهارت
熟练 , 技艺 , 技能 , 精湛技艺
- مهارت
מיומנות , מְיוּמָנוּת
- مهارت
destreza, habilidad, virtuosismo
- مهارت
ustalık, beceri
- مهارت
keahlian, keterampilan, kepiawaian
- مهارت
निपुणता , कौशल , निपुणता
- مهارت
숙련도 , 솜씨 , 기술 , 기교
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تلخ شدن، تلخی
کنایه از رنج، سختی
مرارت کشیدن: کنایه از زحمت کشیدن، رنج بردن، تلخی چشیدن
کنایه از رنج، سختی
مرارت کشیدن: کنایه از زحمت کشیدن، رنج بردن، تلخی چشیدن
بلند آوازی اوگ گرفتن آوا، خوشنمایی -1 بلند شدن و اوج گرفتن آواز، زیبایی قد و منظر
