دو جامۀ کرانها بر هم بسته. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دو جامه که کناره های آنها بهم بندند. (از المنجد) (از اقرب الموارد). شاعر گوید: جاریه بیضاء فی رتاق. (از اقرب الموارد)
دو جامۀ کرانها بر هم بسته. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دو جامه که کناره های آنها بهم بندند. (از المنجد) (از اقرب الموارد). شاعر گوید: جاریه بیضاء فی رتاق. (از اقرب الموارد)
بخشی از یک ساختمان شامل دیوار، سقف و در برای سکونت یا کار، قسمتی از وسیلۀ نقلیه که سرنشینان در آن می نشینند، محفظه ای در دستگاه یا وسیلۀ باربری مثلاً اتاق بار اتاق انتظار: اتاقی در کنار اتاق پذیرایی که مراجعه کنندگان در آنجا می نشینند تا نوبت ملاقات به ایشان برسد اتاق بازرگانی: در علم اقتصاد سازمان و محلی که جمعی از بازرگانان برای بحث و شور در امور اقتصادی تشکیل می دهند و دارای رئیس و هیئت مدیره است اتاق خواب: اتاقی که برای خوابیدن ترتیب دهند، خوابگاه اتاق عمل: در پزشکی اتاق جراحی، اتاق مخصوصی در بیمارستان که دارای تخت عمل و وسایل جراحی است و بیماران را در آنجا زیر عمل جراحی قرار می دهند اتاق کار: اتاقی که برای کار کردن ترتیب بدهند و در آنجا کار کنند اتاق ناهارخوری: اتاقی که در آن غذا بخورند
بخشی از یک ساختمان شامل دیوار، سقف و در برای سکونت یا کار، قسمتی از وسیلۀ نقلیه که سرنشینان در آن می نشینند، محفظه ای در دستگاه یا وسیلۀ باربری مثلاً اتاق بار اتاق انتظار: اتاقی در کنار اتاق پذیرایی که مراجعه کنندگان در آنجا می نشینند تا نوبت ملاقات به ایشان برسد اتاق بازرگانی: در علم اقتصاد سازمان و محلی که جمعی از بازرگانان برای بحث و شور در امور اقتصادی تشکیل می دهند و دارای رئیس و هیئت مدیره است اتاق خواب: اتاقی که برای خوابیدن ترتیب دهند، خوابگاه اتاق عمل: در پزشکی اتاق جراحی، اتاق مخصوصی در بیمارستان که دارای تخت عمل و وسایل جراحی است و بیماران را در آنجا زیر عمل جراحی قرار می دهند اتاق کار: اتاقی که برای کار کردن ترتیب بدهند و در آنجا کار کنند اتاق ناهارخوری: اتاقی که در آن غذا بخورند
پیش خانه، پیشگاه خانه، سقف پیش خانه، سایه بان، راهرو و مدخل سقف دار در داخل عمارت ایوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند، صفّه، ستاوند، ستافند، ستاویز، ستاوین، خیری رواق چرخ (زبرجد، فلک، کبود، نیلگون): کنایه از آسمان
پیش خانه، پیشگاه خانه، سقف پیش خانه، سایه بان، راهرو و مدخل سقف دار در داخل عمارت اِیوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند، صُفَّه، سَتاوَند، سِتافَند، سَتاویز، سَتاوین، خِیری رواق چرخ (زبرجد، فلک، کبود، نیلگون): کنایه از آسمان
ابن باتوبن توشی بن چنگیزخان. دومین از خانان گیوک اردو از خانان دشت قبچاق غربی خاندان باتو متوفی در 654 هجری قمری رجوع به تاریخ گزیده ص 576 و تاریخ غازان ص 2 و جهانگشای جوینی ج 1 ص 223 شود
ابن باتوبن توشی بن چنگیزخان. دومین از خانان گیوک اردو از خانان دشت قبچاق غربی خاندان باتو متوفی در 654 هجری قمری رجوع به تاریخ گزیده ص 576 و تاریخ غازان ص 2 و جهانگشای جوینی ج 1 ص 223 شود
در لهجۀ محاورۀ مردم خوارزم بمعنی تاجر است. (آنندراج). اورتاق: از جماعتی که میگویند ما ارتاق میشویم و بالش میگیریم تا سوددهیم. (جهانگشای جوینی). و آنچ بتازگی ارتاق میشوندو در عهد گذشته پیش از جلوس مبارک که ارتاقان معتبررا یرلیغ و پایزه بودی. (جهانگشای جوینی). و چون ارتاقان پیوسته بکسب خود مشغولند هر کس در موضعی که درشمارۀ آن آمده باشد... (جهانگشای جوینی). فرمان داد که شریف و وضیع از ارتاقان و اصحاب عمل و شغل با زیردستان پای بیرون فرونکنند. (جهانگشای جوینی). ارتاقی بحضرت او آمد و پانصد بالش سرمایه گرفت. (جهانگشای جوینی).
در لهجۀ محاورۀ مردم خوارزم بمعنی تاجر است. (آنندراج). اورتاق: از جماعتی که میگویند ما ارتاق میشویم و بالش میگیریم تا سوددهیم. (جهانگشای جوینی). و آنچ بتازگی ارتاق میشوندو در عهد گذشته پیش از جلوس مبارک که ارتاقان معتبررا یرلیغ و پایزه بودی. (جهانگشای جوینی). و چون ارتاقان پیوسته بکسب خود مشغولند هر کس در موضعی که درشمارۀ آن آمده باشد... (جهانگشای جوینی). فرمان داد که شریف و وضیع از ارتاقان و اصحاب عمل و شغل با زیردستان پای بیرون فرونکنند. (جهانگشای جوینی). ارتاقی بحضرت او آمد و پانصد بالش سرمایه گرفت. (جهانگشای جوینی).